کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صبور و بردبار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
صبور و بردبار
فرهنگ گنجواژه
شکیبا.
-
واژههای مشابه
-
صبور کاشانی
لغتنامه دهخدا
صبورکاشانی . [ ص َ رِ ] (اِخ ) رجوع به صبور شود.
-
جستوجو در متن
-
بردبار
لغتنامه دهخدا
بردبار. [ ب ُ ] (ص مرکب ) حلیم . (دهار) (ترجمان القرآن ). حمول . متحمل . (انجمن آرا) (آنندراج ). تاب آورنده و تحمل کننده . (برهان ) (انجمن آرا).صابر. صبور. (یادداشت مؤلف ). پرحوصله . شکیبا. باصبر و با تحمل و پذیرفتار. (ناظم الاطباء) : گشاده دلان را ...
-
حلیمه
فرهنگ نامها
(تلفظ: halime) (عربی) (مؤنث حلیم) زن خویشتن دار ، صبور و با تحمل ، دختر بردبار .
-
دیرخشم
لغتنامه دهخدا
دیرخشم . [ خ َ ] (ص مرکب ) که دیر به خشم آید. بردبار. صبور. حلیم : بزرگی دیرخشم و زود عفو است کریمی کامکار و بردبار است . مسعودسعد.سلطان ارسلان خوب طلعت ، نیکوسیرت ، باحیا و حمیت بود دیرخشم زودرضا. (راحةالصدور راوندی ).
-
مرث
لغتنامه دهخدا
مرث . [ م َ رِ ] (ع ص ) مرد شکیبا و بردبار بر خصومت و نزاع . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). صبور و حلیم . (از متن اللغة).
-
مرث
لغتنامه دهخدا
مرث .[ م َ رَ ] (ع مص ) بردبار گشتن . شکیبا گردیدن . (از منتهی الارب ). صبر و حلم ورزیدن . (از متن اللغة). در برابر دشمنان صبور و حلیم گردیدن . (از اقرب الموارد).
-
مورحوصله
لغتنامه دهخدا
مورحوصله . [ ح َ ص َ ل َ / ل ِ ] (ص مرکب ) که شکیبایی و بردباری مور را دارد. که حوصله ٔ موردارد. که مانند مور صبور و بردبار است : با آنکه مورحوصله و دیوگوهرم هم مرغ او شوم که سلیمان شناسمش .خاقانی .
-
ممرث
لغتنامه دهخدا
ممرث . [ م ِ رَ ] (ع ص ) مرد شکیبا بر دشمنی دشمنان و خصومت خصمان و بردبار. (منتهی الارب ) (آنندراج ). شکیبا در برابر دشمنان . (از اقرب الموارد). آنکه صبور باشد در خصومت کردن . (مهذب الاسماء). ج ، ممارث . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (مهذب الاسماء) (منته...
-
بی زهره
لغتنامه دهخدا
بی زهره . [ زَ رَ / رِ ] (ص مرکب ) (از: بی + زهره ) فاقد زهره . رجوع به زهره شود. || بی جرأت . جبان . ترسو : اگر چه دزد با صد دهره باشدچو بانگش برزنی بی زهره باشد. نظامی .|| بی حمیت و بی شرم . (آنندراج ). بدون تعب و خجلت . || خوش خلق . || صبور و برد...
-
شکیبنده
لغتنامه دهخدا
شکیبنده . [ ش ِ /ش َ ب َ دَ / دِ ] (نف ) صبرکننده و تحمل نماینده . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از برهان ). قانع. صابر. صبور. شکیبا. بردبار. متحمل . (یادداشت مؤلف ) : زچرخ آن نیابی شکیبنده باش به امید خود را فریبنده باش . نظامی .چو از مرگ بسیار یاد آو...
-
حمول
لغتنامه دهخدا
حمول . [ ح َ ] (ع ص ) حلیم و بردبار. (منتهی الارب )(اقرب الموارد). صابر و متحمل . (غیاث ) : چون آهن اگر حمول گردی زآه چو منی ملول گردی . نظامی .طلبکار باید صبور و حمول که نشنیده ام کیمیاگر ملول . سعدی . || ما یحمل للتداوی من فتیلة. (اقرب الموارد). وا...
-
شکیبا
لغتنامه دهخدا
شکیبا. [ ش ِ / ش َ ] (نف ) صبور. تحمل کننده . آرام گیرنده . متحمل . بردبار. صابر. (برهان ) (ناظم الاطباء). صبور. آرمیده . (فرهنگ اوبهی )(لغت فرس اسدی ). صبرکننده . (آنندراج ) (غیاث ) (انجمن آرا). صبار. صبیر. بردبار. صابر. آرام . باآرامش و متین ، و با...