کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صبوحی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
صبوحی
/sabuhi/
معنی
شرابی که صبح زود بخورند.
〈 صبوحی زدن: (مصدر لازم) [قدیمی] نوشیدن شراب در بامداد: ◻︎ بر من که صبوحی زدهام خرقه حرام است / ای مجلسیان راه خرابات کدام است (سعدی۲: ۳۴۷).
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
باده، ساغر، صبوح، صراحی، غارج، مروق، می
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
صبوحی
واژگان مترادف و متضاد
باده، ساغر، صبوح، صراحی، غارج، مروق، می
-
صبوحی
لغتنامه دهخدا
صبوحی . [ ص َ ] (اِخ ) شاعری است . و صاحب آتشکده گوید بعضی او را بدخشانی شمرده اند اما چون بهروی مشهور بوده است بنام او در اینجا رقمی شد. گویند بعزم سیاحت به هندوستان رفته در آنجا وفات یافت . از اوست :چنان از ناله شب دل تنگ سازم پاسبانش راکه برخیزد ر...
-
صبوحی
لغتنامه دهخدا
صبوحی . [ ص َ ] (اِخ ) شاعری است . و صاحب آتشکده گوید شعر بسیاری در مثنویات گفته و این شعر در وصف اصفهان ازوست :چه شهری ز وسعت برون از گمان نگین دان و فیروزه ٔ آسمان . (آتشکده ٔ آذر ذیل شعرای جرفادقان ).و رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود.
-
صبوحی
لغتنامه دهخدا
صبوحی . [ ص َ ] (اِخ ) شاعری است . و صاحب مجالس النفائس آرد که وی شیرازی است و نانوائی میکرد و هرچه هرروزه از دکان حاصل میکرد در راه درویشان و دردمندان صرف میکرد؛ و شعر او نیکوست . از اوست :عاشق سرگرم او خشتی که زیر سرنهادسوخت چندانی که آخر سر به خاک...
-
صبوحی
لغتنامه دهخدا
صبوحی . [ ص َ ] (اِخ ) معروف به عبدی الظریف . او را دیوانی است . (کشف الظنون ).
-
صبوحی
لغتنامه دهخدا
صبوحی . [ ص َ ] (حامص ) به وقت صبح شراب خوردن . (غیاث اللغات ). غارج . صبا شریه . || (ص نسبی ، اِ) شراب بامداد. (غیاث اللغات ) : هر صبح را ز بهر صبوحی طلب کنندزیرا ندیم رود و می لعل و ساغرند. ناصرخسرو.شبانگه بس گران باشی بخسبی بی نماز آنگه چو صعوه مر...
-
eye opener
صبوحی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اعتیاد] وعدهای از مواد که در هنگام صبح بلافاصله بعد از بیداری برای تسکین علائم ناشی از کمبود مواد مصرف میشود
-
صبوحی
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ ع - فا. ] 1 - (حامص .) شراب خوردن به وقت صبح . 2 - (ص نسب .) شرابی که صبح خورند. 3 - کسی که صبوحی خورد.
-
صبوحی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به صبوح، اسم) [عربی. فارسی] [قدیمی] sabuhi شرابی که صبح زود بخورند.〈 صبوحی زدن: (مصدر لازم) [قدیمی] نوشیدن شراب در بامداد: ◻︎ بر من که صبوحی زدهام خرقه حرام است / ای مجلسیان راه خرابات کدام است (سعدی۲: ۳۴۷).
-
واژههای مشابه
-
صبوحی دادن
لغتنامه دهخدا
صبوحی دادن . [ ص َ دَ ] (مص مرکب ) تصبیح . (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر زوزنی ). نوشانیدن صبوح .
-
صبوحی زدن
لغتنامه دهخدا
صبوحی زدن . [ ص َ زَ دَ ] (مص مرکب ) صبوحی نوشیدن . نوشیدن شراب در بامداد : بر من که صبوحی زده ام خرقه حرامست ای مجلسیان راه خرابات کدامست ؟ سعدی .- صبوحی زده ؛ که صبوحی نوشیده باشد، که شراب صبحگاهی زده باشد : بصفای دل رندان صبوحی زدگان بس در بسته ب...
-
صبوحی ساختن
لغتنامه دهخدا
صبوحی ساختن . [ ص َ ت َ ] (مص مرکب ) صبوحی خوردن . صبوحی ساز کردن : صبوحی ساز خاقانی و کار آب کن یعنی که آب کار بازارم چنان آمد که من خواهم .خاقانی .
-
صبوحی کردن
لغتنامه دهخدا
صبوحی کردن . [ ص َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) شراب نوشیدن در بامداد ویا شراب نوشیدن از بامداد تا گاه خفتن : اگر توانی یک شنبه را صبوحی کن کجا صبوحی نیکو بود به یک شنبد. منوچهری .شب که صبوحی نه بهنگام کردخون زیادش سیه اندام کرد. نظامی .نشست آن شب بنوشانوش یا...
-
صبوحی ساختن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . تَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) نوشیدن صبوحی .