کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صبو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
صبو
لغتنامه دهخدا
صبو. [ ص َ ب ْوْ ] (ع مص ) میل کردن بسوی نادانی جوانی . || میل کردن بسوی بازی و کودکی . || میل کردن خرمابن بسوی خرمابن نر دور (از خود). (منتهی الارب ). رجوع به ماده ٔ ذیل شود.
-
صبو
لغتنامه دهخدا
صبو. [ ص ُ ب ُوو ](ع مص ) وزیدن باد صبا. (منتهی الارب ). || میل کردن خرمابن بسوی خرمابن نر که دور از آن بود. (مهذب الاسماء). || میل کردن دل بکسی . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). || میل کردن بسوی نادانی جوانی . میل کرد به کودکی و بازی و مشتاق آن شدن . || ب...
-
واژههای همآوا
-
سبو
واژگان مترادف و متضاد
۱. آبخوری، سفالینه، کوزه، کوزه بزرگ ۲. جره
-
سبو
لغتنامه دهخدا
سبو. [ س ُ ] (اِخ ) دهی است بمغرب نزدیک طنجه ، از ارض بربر. (معجم البلدان ).
-
سبو
لغتنامه دهخدا
سبو. [ س ُ / س َ ] (اِ) سبوی . در گویش خوانساری سو (سبوی بزرگ )،گیلکی «سوبو» ، تهرانی «سبو» . آوندی سفالین و دسته دار که در آن آب و شراب و جز آن ریزند. (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). آوند آب . (غیاث ). از قدیم الایام تا بحال این ظرف را مخصوص برای بردن...
-
سبو
فرهنگ فارسی معین
(سَ) (اِ.) 1 - کوزة سفالی . 2 - ظرف شراب .
-
سبو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹سبوی› sabu کوزۀ سفالی؛ کوزۀ دستهدار که در آن آب یا شراب بریزند.
-
سَبوُ
لهجه و گویش تهرانی
کوزه ،ظرفی سفالین