کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صبر و قرار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
صبر و قرار
فرهنگ گنجواژه
آرامش. صبر و قرار از دست دادن.
-
واژههای مشابه
-
بی صبر
فرهنگ واژههای سره
ناشکیبا، بی تاب
-
صبر آوردن
لغتنامه دهخدا
صبر آوردن . [ ص َ وَ دَ ] (مص مرکب ) درنگ کردن . شکیبائی ورزیدن . تأمل کردن . شتاب نکردن : هر که صبر آورد گردون بررودهر که حلوا خورد واپس تر رود.مولوی .
-
صبر زرد
لغتنامه دهخدا
صبر زرد. [ ص َ رِ زَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به صَبِر شود.
-
صبر سقطری
لغتنامه دهخدا
صبر سقطری . [ ص َ رِ س ُ طُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به صَبِر شود.
-
صبر سقوطری
لغتنامه دهخدا
صبر سقوطری . [ ص َ رِ س ُ طُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به صَبِر شود.
-
بی صبر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] bisabr ناشکیبا؛ بیشکیب.
-
صبر آوردن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . وَ یا وُ دَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) عطسه کردن .
-
صبر کردن
دیکشنری فارسی به عربی
انتظار
-
بی صبر
دیکشنری فارسی به عربی
نافذ الصبر
-
صبر کردن
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: sabr bekeri طاری: sabr kard(mun) طامه ای: sabr kardan طرقی: sabr kardmun کشه ای: sabr kardmun نطنزی: sabr kardan
-
سرِ صبر
لهجه و گویش تهرانی
با حوصله
-
جستوجو در متن
-
بی قرار
لغتنامه دهخدا
بی قرار. [ ق َ ] (ص مرکب ) (از: بی + قرار) بی سکون . (آنندراج ). بی ثبات و تغییرپذیر و ناپایدار. (ناظم الاطباء). آنکه ثبات ندارد. متحرک : تا بی قرار گردون اندر مدار باشدواندر مدار گردون کس را قرار باشد. منوچهری .وین بلند و بی قرار وصعب دولاب کبودگرد ...