کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صبح بام پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
صبح بام
/sobhbām/
معنی
بامداد؛ صبح زود: ◻︎ هرچه دهد مشرقی صبحبام / مغربی شام ستاند به وام (نظامی: لغتنامه: صبحبام).
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
صبح بام
لغتنامه دهخدا
صبح بام . [ ص ُ ح ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) صبح زود. اول روز : مگرکز توسنانش بدلگامی دهن بر کشته ای زد صبح بامی . نظامی .سپهدار ایران هم از صبح بام برآراست لشکر بسازی تمام . نظامی .هر چه دهد مشرقی صبح بام مغربی شام ستاند بوام . نظامی .ساقیا می ده ...
-
صبح بام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] [قدیمی] sobhbām بامداد؛ صبح زود: ◻︎ هرچه دهد مشرقی صبحبام / مغربی شام ستاند به وام (نظامی: لغتنامه: صبحبام).
-
واژههای مشابه
-
صُّبْحُ
فرهنگ واژگان قرآن
صبح - بامداد
-
گل صبح
لغتنامه دهخدا
گل صبح . [ گ ُ ل ِ ص ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از سپیده ٔ صبح است . (آنندراج ) : فیضی عجیب درین گل صبح از صبا رسیدبیرون کشیم رخت کدورت صفا رسید. ظهوری (از آنندراج ).به دشمن شبیخون زدن عاجزی است گل صبح بر قلب گردون زنیم .صائب (از آنندراج ).
-
کاکل صبح
لغتنامه دهخدا
کاکل صبح . [ ک ُ ل ِ ص ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) فجر. (ناظم الاطباء).کنایه از اول صبح . (آنندراج ). سپیده دم : شور عجبی در چمن از بلبل صبح است این شانه سزاوار خم کاکل صبح است .محمدقلی سلیم (از آنندراج ).
-
گاه صبح
لغتنامه دهخدا
گاه صبح . [ هَِ ص ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) صبحگاه . بامداد : چند پوشاند ز گاه صبح تا هنگام شام خاک را خورشید صورت گشتن این رنگین روا.ناصرخسرو (دیوان چ تهران ص 24).
-
کوس صبح
لغتنامه دهخدا
کوس صبح . [ س ِ ص ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از شور و غوغای جانداران . (آنندراج ). || آواز صبح . || نوبت آخر شب . (ناظم الاطباء).
-
نفس صبح
لغتنامه دهخدا
نفس صبح . [ ن َ ف َ س ِ ص ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) دم صبح . نسیم ملایمی که به گاه طلوع صبح وزد. نفحه ٔ بامدادی : آمدنفس صبح و سلامت نرسانیدبوی تو بیاورد و پیامت نرسانید. خاقانی .چون بوی تو دیدم نفس صبح و ز غیرت در آینه ٔ صبح به بوی تو ندیدم .خاقا...
-
صبح بخیر
فرهنگ واژههای سره
بامداد نیک
-
صبح ازل
لغتنامه دهخدا
صبح ازل . [ ص ُ ح ِ اَ زَ ] (اِخ ) نام او میرزا یحیی فرزند میرزا عباس از مردم نور مازندران و مؤسس فرقه ٔ ازلیان است . ازلیان و بهائیان دو فرقه اند که پیشوای هر یک از این دو دسته خود را جانشین سیدعلی محمد باب شیرازی میدانند. چنانکه میدانیم سیدعلی محم...
-
صبح اولین
لغتنامه دهخدا
صبح اولین . [ ص ُ ح ِ اَوْ وَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) صبح کاذب . صبح نخست . صبح اول . رجوع به صبح اول شود.
-
صبح جزا
لغتنامه دهخدا
صبح جزا. [ ص ُ ح ِ ج َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) بامداد محشر. صبح قیامت . صبح روزی که اعمال مردم را کیفر یا پاداش دهند : نفسی کز جگر سوخته آید بیرون تا دم صبح جزا گرم بود بازارش .صائب .
-
صبح دروغ
لغتنامه دهخدا
صبح دروغ . [ ص ُ ح ِ دُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) صبح کاذب . مقابل صبح صادق : از عشق سوختم چکنم چون ز روز بدصبح دروغ میدمد از آفتاب خویش . امیرخسرو.و رجوع به صبح کاذب شود.
-
صبح دوم
لغتنامه دهخدا
صبح دوم . [ ص ُ ح ِ دُ وُ / دُوْ وُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) صبح صادق . صبح راستین . صبح آخرین : آنکه چون صبح دوم گر دم زند در علم و دین چون دم آخر نیابی در همه گیتیش یار. سنائی .شاه چو صبح دوم هست جهانگیر ازآنک هم دل بوالقاسم است هم جگر بوتراب . خا...