کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صبابة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
صبابة
لغتنامه دهخدا
صبابة. [ ص َ ب َ ] (ع اِمص ) عشق و شوق یا نرمی دل و رقت شوق یا گرمی و سوزش عشق یا تنگدلی از عشق . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد)(دهار). آرزومند گشتن . سخت آرزومند شدن . (زوزنی ).
-
صبابة
لغتنامه دهخدا
صبابة. [ ص ُ ب َ ] (ع اِ) باقی آب و شیر در خنور. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
-
واژههای مشابه
-
صبابه
واژهنامه آزاد
باقی مانده ی آب و شیر
-
واژههای همآوا
-
سبابة
لغتنامه دهخدا
سبابة. [ س َب ْ با ب َ ] (ع اِ) انگشت شهادت . (دهار) (مهذب الاسماء). انگشت دشنام . (زمخشری ). انگشتی که پهلوی ابهامست چه هنگام سب بدان اشارت کنند. (اقرب الموارد). انگشتی که قریب نرانگشت است چون در عربی سَب ّ بمعنی دشنام باشد در ایام جاهلیت در عرب رسم...
-
جستوجو در متن
-
صبابات
لغتنامه دهخدا
صبابات . [ ص ُ ] (ع اِ) ج ِ صبابة. رجوع به صبابة شود.
-
حزم
لغتنامه دهخدا
حزم . [ ح َ ] (اِخ ) حدیدا. نام موضعی است و مرار شاعر در بیت ذیل نام آن برده : یقول صحابی اذ نظرت صبابةبحزم حدید اما بطرفک تسمح .(معجم البلدان ).
-
اخت مقیس
لغتنامه دهخدا
اخت مقیس . [ اُ ت ُ م ِ ی َ ] (اِخ ) چون مقیس بن صبابة مرتد گردید و پیغمبر (ص ) خون او هدر فرمود و بدست نمیلةبن عبداﷲلیثی ، که از قوم مقیس بود، کشته شد اخت مقیس گفت :لعمری لقد اخزی نمیلة رهطه و فجَّعَ اضیاف الشتاء بمقیس فلِلّه عیناً من رأی ̍ مثل مقی...
-
ادیب ترک
لغتنامه دهخدا
ادیب ترک . [ اَ ب ِ ت ُ ] (اِخ ) شاعری است و از ابیات او در حدائق السحر بشاهد آمده است :تمنت سلیمی اَن اموت صبابةو اَهون شی ٔ عندنا ما تمنت .و نیز:ایا شمعاً یضی ٔ بلاانطفاءو یابدراً یلوح بلامحاق فانت البدر ما معنی انتقاصی و انت الشمع ما سبب احتراقی ....
-
اروم
لغتنامه دهخدا
اروم . [ اَ / اُ ] (اِخ ) کوهی است بنی سُلیم را. مُضرس بن ربعی الاسدی گوید:قفا تعرفا بین الدحائل و البترمنازل کالخیلان أو کتب ِ السطرِعَفتها السّمی ّ المدجِنات ُ و زعزعَت بهن ّ ریاح الصیف شهراً الی شهرِفلما عَلا ذات الارُوم ظعائن ُحسان ُ الحمول من ع...
-
وادی المیاه
لغتنامه دهخدا
وادی المیاه . [ دِل ْ ] (اِخ ) از بهترین آبهای نجد است متعلق به بنی نفیل بن عمروبن کلاب ... عربی گفته است : الا اری وادی المیاه یثیب ولاالقلب عن وادی المیاه یطیب احب هبوط الوادیین و اننی لمستهزء بالوادیین غریب و ماعجب موت المحب صبابةولکن بقاء العاشقی...
-
ابوقطیفه
لغتنامه دهخدا
ابوقطیفه . [ اَ ق َ ف َ ] (اِخ ) ابوالولید عمروبن ولید. شاعری است از قریش . عبداﷲ زبیر او را با عده ای دیگر از مدینه نفی کرد و او بشام شد و مدتی طویل بدانجا بزیست و در حنین وَطن مألوف اشعاری دلنشین دارد و بعض آن شعرها بعبداﷲ زبیر فرستاد و عبداﷲ اجاز...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن علی المادرائی الکاتب .ابوعبیداﷲ محمدبن عمران مرزبانی در موشح (ص 350) آردکه احمدبن محمد کاتب مرا حدیث کرد که علی بن عبداﷲبن المسیب او را حدیث کرد که چون احمد بن علی مادرانی ،ابوالعباس بن ثوابه را در قصیده ٔ خود این هجا گفت ...