کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صبا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
صبا
/sabā/
معنی
۱. بادی که از سمت مشرق میوزد؛ باد برین: ◻︎ بر این خاک چندان صبا بگذرد / که هر ذره از ما به جایی برد (سعدی۱: ۱۸۸)، ◻︎ آن حلهای که ابر مر او را همیتنید / باد صبا بیامد و آن حله بردرید (منوچهری: ۱۸۳).
۲. [مجاز] پیامآور میان عاشق و معشوق: ◻︎ سحر بلبل حکایت با صبا کرد / که عشق روی گل با ما چهها کرد (حافظ: ۲۶۸).
۳. (موسیقی) گوشهای در دستگاه همایون؛ نوروز صبا.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
بادبرین، بادمشرق، نسیم
دیکشنری
zephyr
-
جستوجوی دقیق
-
صبا
فرهنگ نامها
(تلفظ: sabā) (عربی) نسیم ملایم و خنکی که در برخی نواحی از طرف شمال شرق میوزد در مقابلِ دَبور ؛ (شاعرانه) (به مجاز) پیام رسان میان عاشق و معشوق ؛ (در قدیم) (در موسیقی ایرانی) یکی از شعب بیست و چهارگانه موسیقی قدیم؛ (در عرفان) نفحات رحمانی که از جهت م...
-
صبا
واژگان مترادف و متضاد
بادبرین، بادمشرق، نسیم
-
صبا
لغتنامه دهخدا
صبا. [ ص َ ] (اِ) نام آهنگی است از آهنگ های موسیقی . رجوع به کلمه ٔ آهنگ ... شود.
-
صبا
لغتنامه دهخدا
صبا. [ ص َ ] (اِخ ) فتح علی خان . وی از مردم کاشان است و در شیراز به سر می برد. هدایت در ریاض العارفین از وی به ملک الشعرا و سلطان البلغا و افصح المتأخرین و المعاصرین تعبیر کند و گوید: آن جناب از اعیان و اشراف شهر کاشان بود و مدتی در شیراز به سر برد...
-
صبا
لغتنامه دهخدا
صبا. [ ص َ ] (اِخ ) نام وی محمدصابرحسین واز شعرای هندوستان و از اهالی سهسوان است و منظومه ای بنام «شوکت خسروی » دارد که بدین بیت شروع میشود:جهان داورا پادشاهی تراست ببایسته بودی خدایی تراست .(قاموس الاعلام ترکی ).
-
صبا
لغتنامه دهخدا
صبا. [ ص َ ] (ع اِ) باد برین که جای وزیدن آن از مطلع ثریا تا بنات نعش است و آن را قبول هم نامند خلاف دبور. (منتهی الارب ). بادی است که از مابین مشرق و شمال وزد و باد برین هم همین است . (برهان قاطع ذیل بادصبا). باد مشرق . (مهذب الاسماء). باد پیش . در ...
-
صبا
لغتنامه دهخدا
صبا. [ ص َ] (ع مص ) کودکی . (منتهی الارب ) (دهار). کودکی کردن . (مصادر زوزنی ) : اما به حکم آنکه شاهزاده در حداثت سن و بدایت صبا بود آن غرر و درر چون صبا میشمرد. (سندبادنامه ص 51). || میل کردن به نادانی جوانی . (اقرب الموارد). رجوع به صِبی ̍ شود.
-
صبا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، مقابلِ دبور] sabā ۱. بادی که از سمت مشرق میوزد؛ باد برین: ◻︎ بر این خاک چندان صبا بگذرد / که هر ذره از ما به جایی برد (سعدی۱: ۱۸۸)، ◻︎ آن حلهای که ابر مر او را همیتنید / باد صبا بیامد و آن حله بردرید (منوچهری: ۱۸۳).۲. [مجاز] پیامآور ...
-
صبا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: صبیٰ] [قدیمی] sebā کودکی.
-
صبا
لهجه و گویش تهرانی
باد، نسیم
-
صبا
واژهنامه آزاد
صبح
-
صبا
واژهنامه آزاد
نسیم ملایمی که از طرف شمال شرق می وزد، پیام رسان میان عاشق و معشوق؛ نام یکی از شعب بیست و چهارگانه موسیقی قدیم؛ نام موسیقیدان معروف موسیقی قدیم، نام موسیقیدان معروف ایران.
-
صبا
واژهنامه آزاد
نسیم ملایم
-
صبا
واژهنامه آزاد
(لری، ممسنی) [sabaa] فردا، روز بعد از امروز.
-
صبا
واژهنامه آزاد
نسیم خنکی که بامداد از جانب خوارزم (شمال شرق) می وزد.