کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صایغ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
سایق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: سائق، جمع: سُوّاق] sāyeq ۱. سوقدهنده؛ جلوبرنده.۲. (اسم، صفت) چاروا.۳. (اسم، صفت) رانندۀ اتومبیل.
-
جستوجو در متن
-
ابوالبقاء
لغتنامه دهخدا
ابوالبقاء. [ اَ بُل ْ ب َ ] (اِخ ) کنیت ابن صایغ یعیش بن علی . رجوع به ابن صایغ موفق الدین ... شود.
-
حسین
لغتنامه دهخدا
حسین . [ ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن علی بن یزید. رجوع به حسین کرابیسی و حسین صایغ شود.
-
جوهری
لغتنامه دهخدا
جوهری . [ ج َ هََ ] (اِخ ) محمودبن عمر صایغ هروی ، مکنی به ابوالمحامد. از شاعران نامی است . وقتی میان او و وزیر عهد نقاری پدید آمد، حکیم جوهری این دو شعر سرود و بخدمت او فرستاد:بزرگا گرخطایی آمد از من مگیر از من وگر باشد بزرگ آن خطای بندگان باید به ه...
-
صائغ
لغتنامه دهخدا
صائغ. [ ءِ ] (اِخ ) ابراهیم بن میمون صایغ، از مردم مرو، مکنی به ابی اسحاق . وی از عطأبن ابی ریاح و نافع روایت کند. حسان بن ابراهیم و داودبن ابی فرات و اهل بلد او از وی روایت آرند. فقیهی فاضل و از آمرین به معروف بود و ابومسلم خراسانی وی را بسال 131 ه...
-
صائغ
لغتنامه دهخدا
صائغ. [ ءِ ] (اِخ ) ابومنصور عبدالواحدبن حسن بن عبدالواحدبن ابراهیم صائغ شیرازی ، معروف به صایغ کبیر. محدث است . وی پیاده نزد قاضی ابی عمرو قسم بن جعفر هاشمی به بصره رفت و از وی و جماعتی از شیوخ شیراز [حدیث ] شنید. حافظ عبدالعزیزبن محمدبن محمد نخشبی ...
-
صائغ
لغتنامه دهخدا
صائغ. [ ءِ ] (اِخ ) حکیم شهاب الدین محمدبن علی صایغ شهاب زرگر. از مذکوران خراسان و مشهوران جهان بوده است ، و در علم صیاغت ماهر،و بر صناعت شعر کامل ، و او را توحید است ، میگوید:صنع بی عیبش ز... میکندامر بی ریبش ز آبی درّ انور میکندخاک را بر آب ...داد....
-
ابن خلکان
لغتنامه دهخدا
ابن خلکان . [ اِ ن ُ خ َل ْ ل َ / ل ِ ] (اِخ ) شمس الدین ابوالعباس احمدبن ابراهیم بن ابی بکربن خلکان بن ناوک بن عبداﷲبن شاکَل بن الحسین بن مالک بن جعفربن یحیی بن خالد البرمکی الاربلی الشافعی . یکی از بزرگان علما و صدور رؤسا. و چنانکه خود او در تضاعی...
-
ابوعثمان
لغتنامه دهخدا
ابوعثمان . [ اَ ع ُ ] (اِخ ) مغربی . یکی از کبار مشایخ صوفیه است مرید شیخ ابوعلی کاتب و شیخ ابوالقاسم گرگانی مرید اوست . شیخ فریدالدین عطار گوید: او از اکابر ارباب طریقت بود و از جمله ٔ اصحاب ریاضت و در مقام ذکر و فکر آیتی بود و در انواع علم خطوه داش...