کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صانع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
صانع
/sāne'/
معنی
۱. آفریننده.
۲. سازنده.
۳. [قدیمی] کسی که چیزی با دست خود میسازد؛ صنعتگر؛ پیشهور.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
آفرینشگر، آفریننده، سازنده، صنعتگر، عامل
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
صانع
فرهنگ نامها
(تلفظ: sānee) (عربی) سازنده ، آفریننده ؛ (در قدیم) صنعتگر ؛ آفریدگار ، خداوند .
-
صانع
واژگان مترادف و متضاد
آفرینشگر، آفریننده، سازنده، صنعتگر، عامل
-
صانع
لغتنامه دهخدا
صانع. [ ن ِ ] (اِخ ) شاعری است و صاحب صبح گلشن گوید: (صانع شاه جهان آبادی ) شاه نذرعلی نام داشت ، درویشی صوفی مشرب بود و بر سجاده ٔ توکل و استغنا پا میگذاشت ، برای تماشای صنعت صانع بیچون از دهلی به لکهنو و از آنجا به بنارس شد و در سنه ٔ ثمانین ومائة ...
-
صانع
لغتنامه دهخدا
صانع. [ ن ِ] (ع ص ) نعت فاعلی از صنع. دست کار. (ربنجنی ) (تفلیسی ) (دهار). پیشه ور. جلذی . (منتهی الارب ) : پس مقدران را و صانعان را بیاورد و مالهای بسیار بذل کرد تا مصرفهای آب بساختند. (فارسنامه ٔ ابن بلخی ص 151).آفتابست کیمیاگر و بس واصلی صانعی قوی...
-
صانع
فرهنگ فارسی معین
(نِ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - آفریننده . 2 - سازنده ، صنعتگر.
-
صانع
دیکشنری عربی به فارسی
شاگرد , شاگردي کردن , کاراموز , صنعتگر , صنعتکار , افزارمند
-
صانع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی، جمع: صُنّاع] sāne' ۱. آفریننده.۲. سازنده.۳. [قدیمی] کسی که چیزی با دست خود میسازد؛ صنعتگر؛ پیشهور.
-
واژههای مشابه
-
علی صانع
لغتنامه دهخدا
علی صانع. [ ع َ ی ِ ن ِ ] (اِخ ) ابن عبدالرحمان صانع. مورخ قرن پنجم هَ . ق . او راست :فضائل اهل البیت . (از معجم المؤلفین ج 7 ص 120).
-
صانع بلخی
لغتنامه دهخدا
صانع بلخی . [ ن ِ ع ِ ب َ ] (اِخ ) شاعری است و این رباعی از وی در تاریخ سیستان آمده که در آن قصه ٔ ماکان و میر شهید را یاد کرده است :خان غم تو پست شده ویران بادخان طربت همیشه آبادان بادهمواره سر و کار تو با نیکان بادتو میر شهید و دشمنت ماکان باد.(تار...
-
صانع فضولی
لغتنامه دهخدا
صانع فضولی . [ ن ِ ع ِ ف ُ ] (اِخ ) وی یکی از شعرا است که شعر او در لغت نامه ٔ اسدی بشاهد آمده است . اسدی در لغت «چنال » گوید: بمعنی چنار است . صانع فضولی گوید:به نام و نعمت ایشان بزرگ نام شدی چنال گشتی از آنگه که بوده بودی نال .
-
صانع ماهر
دیکشنری عربی به فارسی
کارگر مزدور , کارگر ماهر
-
صانع الاحذية
دیکشنری عربی به فارسی
کفش دوز , کفاش
-
صانع الاقفال
دیکشنری عربی به فارسی
قفل ساز
-
صانع الدواليب
دیکشنری عربی به فارسی
قفسه ساز , مبل ساز