کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صامد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
صامد
معنی
ثابت قدم , استوار , پابرجاي , خيره
دیکشنری عربی به فارسی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
صامد
دیکشنری عربی به فارسی
ثابت قدم , استوار , پابرجاي , خيره
-
واژههای همآوا
-
سامد
لغتنامه دهخدا
سامد. [ م ِ ] (ع ص ) سر دروا دارنده . لهوکننده . سرود گوینده . (آنندراج ) (منتهی الارب ) : و انتم سامدون . (سوره ٔ النجم آیه ٔ 61). بازیگر. (ملخص اللغات ). || (اِ) بازی . (آنندراج ) (منتهی الارب ).
-
ثامد
لغتنامه دهخدا
ثامد. [ م ِ ] (ع ص ، اِ) نعت فاعلی ازثَمد. || ستور ریزه که علف خوردن گیرد.
-
جستوجو در متن
-
پابرجای
دیکشنری فارسی به عربی
صامد
-
خیره
دیکشنری فارسی به عربی
صامد
-
ثابت قدم
دیکشنری فارسی به عربی
ثابت , حازم , صامد ، ثابت الجأش ، رابط الجأش
-
استوار
دیکشنری فارسی به عربی
امن (فعل ماض) , بالتاکيد , ثابت , شرکة , صامد , صلب , صوت , عنيد