کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صاف و پوست کنده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
پوست کنده
دیکشنری فارسی به عربی
صريح
-
پاک و پوست کنده
فرهنگ فارسی معین
(کُ کَ دِ) (ص مر.) آشکار، صریح .
-
پاک و پوست کنده
لغتنامه دهخدا
پاک و پوست کنده . [ ک ُ ک َ دَ / دِ ] (ص مرکب ) صریح (گفتار).
-
لُب و پوست کنده
فرهنگ گنجواژه
بی پرده، رُک.
-
رک و پوست کنده
فرهنگ گنجواژه
بی رودربایستی.
-
کنده و رش
لغتنامه دهخدا
کنده و رش . [ک َ دَ / دِ وَ رَ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) فراز و نشیب بود که پشته پشته باشد اگر چه دشت بود. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 221). پستی و بلندی . نشیب و فراز. زمین پشته پشته . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به کنده (به معنی مطلق گودال ) و ...
-
پوست و استخوان شدن
فرهنگ فارسی معین
(تُ اُ تُ خا. شُ دَ) (مص ل .) لاغر و بسیار نزار شدن .
-
پوست و استخوان شدن
لغتنامه دهخدا
پوست و استخوان شدن . [ ت ُ اُ ت ُ خوا / خا ش ُ دَ ] (مص مرکب )سخت لاغر و نزار شدن . سخت نزار و نحیف و مهزول شدن . || یک پوست و استخوان شدن ، سخت لاغر شدن .
-
جوش صورت و پوست
دیکشنری فارسی به عربی
حب الشباب
-
جُل و پوست
لهجه و گویش تهرانی
مفرش ،اثاثه
-
پوست و استخوان
فرهنگ گنجواژه
لاغر.
-
پوست و چرم
فرهنگ گنجواژه
کالاهای چرمی.
-
پوست و گوشت
فرهنگ گنجواژه
جسم
-
جُل و پوست
فرهنگ گنجواژه
رخت و جامه، رخت و لباس، جل و پلاس، زیرانداز.
-
stump diameter
قطر کُنده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] قطر باپوست یا بیپوست درخت در محل ارتفاع کُندۀ درخت، سی سانتیمتر بالای سطح زمین