کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صاف و پوست کنده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
صاف و پوست کنده
دیکشنری
aboveboard, bald, candid, express, flat, frankly, outright, straightforward, naked, plain-spoken, roundly, unreserved
-
جستوجوی دقیق
-
صاف و پوست کنده
لغتنامه دهخدا
صاف و پوست کنده . [ ف ُ ک َ دَ / دِ ] (ص مرکب ، از اتباع ) صریح . آشکارا. روشن . بی کنایت . صاف و ساده . بی پرده . و رجوع به صاف و ساده شود.
-
صاف و پوست کنده
فرهنگ گنجواژه
صریح،واضح.
-
واژههای مشابه
-
smooth muscle, unstriated muscle, nonstriated muscle, smooth involuntary muscle
ماهیچۀ صاف
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] بافت ماهیچهای غیرمخطط که انقباض آن غیرارادی است
-
slick tyre
تایر صاف
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی بسپار- تایر] تایری فاقد نقش رویه که سطح رویۀ آن کاملاً صاف است
-
butt splice
سروصل صاف
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی بسپار- تایر] نوعی سروصل که در آن دو سر اجزای تایر با زاویۀ 90 درجه بریده شده است
-
صاف گردانیدن
لغتنامه دهخدا
صاف گردانیدن . [ گ َ دَ ] (مص مرکب ) رجوع به صاف کردن شود.
-
صاف گردیدن
لغتنامه دهخدا
صاف گردیدن . [ گ َ دی دَ ] (مص مرکب ) پاکیزه شدن . روشن شدن . تزهلق .
-
صاف اعتقاد
لغتنامه دهخدا
صاف اعتقاد. [ اِ ت ِ ] (ص مرکب ) پاکدل . صافی عقیدت : صوفی که دُرد در قدح دوست می کندصاف اعتقاد نیست وگر پور ادهم است .مشرقی طوسی .
-
صاف سادگی
لغتنامه دهخدا
صاف سادگی . [ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) صاف ساده بودن . رجوع به صاف ساده شود.
-
اسمان صاف
دیکشنری فارسی به عربی
هادي
-
صاف شدن
دیکشنری فارسی به عربی
غرامة , ناعم
-
سطح صاف
دیکشنری فارسی به عربی
ناعم
-
صاف کردن
دیکشنری فارسی به عربی
اجهاد , افتح , طائرة , غرامة , مهد , ناعم , هادي , واضح
-
صاف وساده
دیکشنری فارسی به عربی
صريح