کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صاع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
صاع
/sā'/
معنی
پیمانهای معادل چهار مد، یک من تبریز، یا سه کیلوگرم که احکام اسلام از کفاره و فطریه بر آن جاری است؛ پیمانه.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
صاع
فرهنگ فارسی معین
(عْ) [ ع . ] (اِ.) پیمانه ، پیمانه ای برابر با سه کیلوگرم ، یک من تبریز.
-
صاع
لغتنامه دهخدا
صاع . (اِخ ) نام موضعی است در اندلس . (الحلل السندسیة ج 1 ص 69).
-
صاع
لغتنامه دهخدا
صاع . (ع اِ) پیمانه ای است که بر آن احکام مسلمانان از کفاره و فطره دائر و جاری است ، و آن چهار مُدّ است و هر یک مُدّ یک رطل و ثلث رطل و رطل دوازده اوقیه است و اوقیه یک استار و دو ثلث استار، و استار چهار مثقال و نصف مثقال و مثقال یک درهم وسه سبع درهم ...
-
صاع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] sā' پیمانهای معادل چهار مد، یک من تبریز، یا سه کیلوگرم که احکام اسلام از کفاره و فطریه بر آن جاری است؛ پیمانه.
-
واژههای مشابه
-
صاع سر
لغتنامه دهخدا
صاع سر. [ ع ِ س َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) صدقه ٔ سر. تصدق سر. زکاة سر : گر صاع سر سه بوسه ٔ عیدی دهد مرازان رخ دهد که گندم گون است پیکرش .خاقانی .
-
صاع ستان
لغتنامه دهخدا
صاع ستان . [ س ِ ] (نف مرکب ) زکاةخوار یعنی فقیر و محتاج که گندم یا جو در صدقه ٔ عید فطر از مردمان غنی ستانند. (غیاث اللغات ).
-
صاع ستان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] [قدیمی] sā'setān ۱. صاعستاننده؛ صاعگیرنده.۲. [مجاز] فقیر و مستمند که در عید فطر صدقه و فطریه از مردم بگیرد.
-
صاع سر
فرهنگ فارسی عمید
[عربی. فارسی] [قدیمی] sā'sar ۱. صدقۀ سر؛ زکات سر؛ زکات بدن.۲. زکات فطره که در عید فطر بدهند.
-
صاع زر یوسف
لغتنامه دهخدا
صاع زر یوسف . [ ع ِ زَ رِ س ُ ] (ترکیب اضافی ، اِمرکب ) کنایه از آفتاب جهان تاب است . (برهان قاطع).
-
واژههای همآوا
-
ساآ
لغتنامه دهخدا
ساآ. (اِخ ) امانوئل . شاعر و حکیم الهی پرتغالی است که بسال 1530 م . در ویلا دوکوند متولد شد و بسال 1596 م . در شهر میلان درگذشت . ساآ از سال 1557 م . سمت استادی کولژرومن را داشته است .
-
ساء
لغتنامه دهخدا
ساء. (ع مص ) غمگین کردن . (دهار). مثل سوء. (زوزنی ).
-
ساع
لغتنامه دهخدا
ساع . (ع اِ) ج ِ ساعة. (منتهی الارب ) (المنجد). از مصدر سَوع . رجوع به ساعت شود.
-
صاء
لغتنامه دهخدا
صاء. (ع اِ) لغتی است در صاءَة وآن آب و جز آن از پلیدی است که در سلا، یا بر سر بچه باشد در رحم و بعد ولادت بیرون آید. (منتهی الارب ).