کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صارم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
صارم
/sārem/
معنی
۱. شمشیر بُرنده.
۲. شیر درنده.
۳. (صفت) بُرنده.
۴. (صفت) دلاور؛ شجاع.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
صارم
فرهنگ نامها
(تلفظ: sārem) (عربی) (در قدیم) شمشیر تیز ؛ قطع کننده ، بُرنده .
-
صارم
فرهنگ فارسی معین
(رِ) [ ع . ] (ص .) 1 - برنده ، شمشیر برنده . 2 - مرد دلیر.
-
صارم
لغتنامه دهخدا
صارم . [ رِ ] (اِخ ) ابن عُلْوان جَوخی . شیخ طوسی گوید: وی از اصحاب صادق است و نسبت او به بنی مجاشع میرسد که جریر آنان را بنی جوخی خوانده و یا نسبت او به جوخی کسکر است و آن قریه ای است از اعمال واسط و یا منسوب به جوخی است که نقطه ای است نزدیک زباله ....
-
صارم
لغتنامه دهخدا
صارم . [ رِ ] (اِخ )قاتل خاص بیک (و خاص بیک در خلع مسعود و سلطنت سلطان محمد [ سلجوقی ] خدمتها کرد) به امر سلطان محمدبن محمود. رجوع به حبیب السیر جزو چهارم از ج 2 ص 190 شود.
-
صارم
لغتنامه دهخدا
صارم . [ رِ ] (ع ص ، اِ) نعت فاعلی از صَرْم . قوله تعالی : ان اغدوا علی حرثکم ان کنتم صارمین (قرآن 22/68)؛ یعنی بامداد به سر کشت و بستان خود روید اگر خرما خواهید بریدن . (تفسیر ابوالفتوح چ تهران 1315 ج 5 ص 378). || شمشیر بران . (منتهی الارب ). شمشیر ...
-
صارم
دیکشنری عربی به فارسی
اهل انضباط , نظم دهنده , انضباطي
-
صارم
دیکشنری عربی به فارسی
سخت , تند و تلخ , رياضت کش , تيره رنگ , اکيد , سخت گير , يک دنده , محض , نص صريح , محکم
-
صارم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] sārem ۱. شمشیر بُرنده.۲. شیر درنده.۳. (صفت) بُرنده.۴. (صفت) دلاور؛ شجاع.
-
واژههای مشابه
-
صارم کرد
لغتنامه دهخدا
صارم کرد. [ رِ م ِ ک ُ ] (اِخ ) وی از مردم کردستان است که بر شاه اسماعیل صفوی طغیان کرد. خوندمیر گوید: در پاییز سال 912 هَ . ق . شاه را خبر دادند که صارم با جمعی از دزدان به راهزنی و تاراج دست زده اند. شاه اسماعیل بسوی او روی آورد و صارم مقاومت نتوان...
-
صارم الدین
لغتنامه دهخدا
صارم الدین . [ رِ مُدْ دی ] (اِخ ) امیر محمد.وی بسال 742 هَ . ق . حاکم جربادقان (گلپایگان ) بوده است . رجوع به ذیل جامع التواریخ رشیدی ص 172 شود.
-
صارم الدین
لغتنامه دهخدا
صارم الدین . [ رِ مُدْ دی ] (اِخ ) تبنینی (امیر...). ابن ابی اصیبعه در ترجمه ٔ عمران اسرائیلی داستانی از وی حکایت کند. (عیون الانباء ج 2 ص 213).
-
صارم الدین
لغتنامه دهخدا
صارم الدین . [ رِ مُدْ دی ] (اِخ ) رجوع به ابن دقماق شود.
-
مزرعه ٔ صارم
لغتنامه دهخدا
مزرعه ٔ صارم . [ م َ رَ ع َ ی ِ رِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان درجزین بخش رزن شهرستان همدان ؛ در 17هزارگزی شمال شرقی رزن و 7هزارگزی شرق لات ، در منطقه ٔ کوهستانی سردسیر واقع و دارای 245 تن سکنه است . آبش از چشمه ، محصولش غلات ، حبوبات ، صیفی ، لبنیات ...
-
صارم الدین مظفری
لغتنامه دهخدا
صارم الدین مظفری . [ رِ مُدْ دی ن ِ م ُ ظَف ْ ف َ ] (اِخ ) رجوع به صاروجا شود.