کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صادق نفس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
صادق آباد
لغتنامه دهخدا
صادق آباد. [ دِ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان دودانگه ٔ بخش ضیأآباد شهرستان قزوین ، 18000گزی ضیأآباد کنار راه شوسه . دامنه ، معتدل ، سکنه 175 تن شیعه ، فارسی زبان ، آب آن از قنات ، چشمه و محصول آن گندم ، جو و شغل اهالی زراعت و قالی و جاجیم بافی است . راه...
-
صادق آباد
لغتنامه دهخدا
صادق آباد. [ دِ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان سربند بالای بخش سربند شهرستان اراک ، 18هزارگزی جنوب باختری آستانه . کوهستانی ، سردسیر، سکنه 266 نفر. مذهب شیعه . فارسی زبان . آب از قنات . محصول آن غلات ، بنشن ، پنبه ، میوه جات . شغل عمده ٔ مردان زراعت و گله د...
-
صادق آباد
لغتنامه دهخدا
صادق آباد. [ دِ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان فراهان پایین بخش فرمهین شهرستان اراک ، 14000گزی جنوب باختری فرمهین ، 4000گزی راه مالرو عمومی . کوهستانی ، سردسیر، سکنه 139 نفر شیعه ، فارسی زبان . آب آن ازقنات . محصول آن غلات ، بنشن ، پنبه . شغل اهالی زراعت وگ...
-
صادق آباد
لغتنامه دهخدا
صادق آباد. [ دِ ] (اِخ ) قریه ای است به یزد.
-
صادق آباد
لغتنامه دهخدا
صادق آباد. [ دِ ] (اِخ ) نام محلی کنار راه اصفهان به نائین میان تودشک و صدرآباد در 102000گزی اصفهان .
-
صادق آباد
لغتنامه دهخدا
صادق آباد. [ دِ] (اِخ ) دهی از دهستان مرکزی بخش طبس شهرستان فردوس ، 9000گزی جنوب باختری طبس ، سر راه مالرو عمومی طبس به خداآفرین . جلگه ، گرمسیر، سکنه 12 تن . آب آن از قنات و محصول آنجا غلات ، پنبه ، تریاک ، شغل اهالی زراعت است و راه مالرو. (از فرهنگ...
-
صادق آباد
لغتنامه دهخدا
صادق آباد. [دِ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان جلگاه بخش کوهک شهرستان جهرم ، 7000گزی شمال خاوری جهرم ، 2000گزی خاور شوسه ٔ جهرم به شیراز. سکنه 14 نفر. این قریه را باغ هنر نیز گویند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7).
-
صادق افندی
لغتنامه دهخدا
صادق افندی . [ دِ اَ ف َ ] (اِخ ) رجوع به محمد صادق شود.
-
صادق الصفا
لغتنامه دهخدا
صادق الصفا. [ دِ قُص ْ ص َ ] (ع ص مرکب ) پاک و بی آلایش . صافی : بینی جمال حضرت عین اﷲ آن زمان کآیینه ٔ دل تو شود صادق الصفا.خاقانی .
-
صادق الظن
لغتنامه دهخدا
صادق الظن . [ دِقُظْ ظَن ن / ظَ ] (ع ص مرکب ) راست گمان : علی بن عبیداﷲ صادق رفیعالشأن امیر صادق الظن .منوچهری .
-
صادق العهد
لغتنامه دهخدا
صادق العهد. [ دِ قُل ْ ع َ ] (ع ص مرکب ) درست عهد. راست پیمان .
-
صادق القول
لغتنامه دهخدا
صادق القول . [ دِ قُل ْ ق َ ] (ع ص مرکب ) راست گو. راست پیمان . آنکه چون وعده دهد وفا کند. صادق العهد.
-
صادق الوعد
لغتنامه دهخدا
صادق الوعد. [ دِ قُل ْ وَ ] (اِخ ) لقب اسماعیل پیغمبر : و اذکر فی الکتاب اسماعیل انه کان صادق الوعد و کان رسولاً نبیاً. (قرآن 54/19).
-
صادق الوعد
لغتنامه دهخدا
صادق الوعد. [ دِ قُل ْ وَ ] (ع ص مرکب ) راست نوید. خوش قول : خواهی که چو صبح صادق الوعد شوی خورشیدصفت با همه کس یکرو باش . (منسوب به بایزید بسطامی ).|| (اِخ )نامی از نامهای خدای تعالی .
-
صادق بیک
لغتنامه دهخدا
صادق بیک . [ دِ ب َ ] (اِخ ) رجوع به صادقی کتابدار شود.