کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صاحب کلاه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
صاحب کلاه
/sāhebkolāh/
معنی
۱. دارای کلاه.
۲. [مجاز] تاجدار؛ پادشاه.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
صاحب کلاه
لغتنامه دهخدا
صاحب کلاه . [ ح ِ ک ُ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) پادشاه . تاجدار : کمین مولای تو صاحب کلاهان به خاک پای تو سوگند شاهان . نظامی .پری دختی پری بگذار ماهی بزیر مقنعه صاحب کلاهی . نظامی .پرستش نمودش به آیین شاه که صاحب کمر بود و صاحب کلاه . نظامی .ملک حفاظی ّ...
-
صاحب کلاه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی. فارسی] [قدیمی] sāhebkolāh ۱. دارای کلاه.۲. [مجاز] تاجدار؛ پادشاه.
-
واژههای مشابه
-
صَاحِبِ
فرهنگ واژگان قرآن
همنشین -يار- رفيق - مصاحب -همراه
-
گله صاحب
لغتنامه دهخدا
گله صاحب . [ گ َ ل َ / ل ِ / گ َل ْ ل َ / ل ِ ح ِ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) صاحب گله . دارنده ٔ گله . خداوند گله . رمه دار. گله دار : دگر ره پدیدار گشت از نهفت گله صاحبش برزد آواز و گفت .نظامی .
-
صاحب نظر
فرهنگ واژههای سره
کاردان
-
صاحب امتیاز
فرهنگ فارسی معین
( ~ . اِ) [ ازع . ] (اِ.) کسی که پروانة شرکت ، کارخانه ، روزنامه یا... به نام اوست .
-
صاحب برید
فرهنگ فارسی معین
( ~ . بَ) [ ع - فا. ] (اِمر.)فرستندة پیک و قاصد. کسی که وقایع هر جایی را که در آن بوده می نوشت و برای پادشاه می فرستاد.
-
صاحب تصرف
فرهنگ فارسی معین
( ~ . تَ صَ رُّ) [ ع . ] (ص مر.) 1 - مالک . 2 - مرشدی که بتواند در احوال تصرف کند.
-
صاحب جمع
فرهنگ فارسی معین
( ~ . جَ) [ ازع . ] (اِ. ص .) 1 - در دورة مغول مأمور تشخیص مالیات و جمع - آوری آن . 2 - در دورة صفویه کسی که مسئول ضبط و تحویل نوعی ازاموال دیوانی بود.
-
صاحب جیش
فرهنگ فارسی معین
( ~ . جِ یا جَ) [ ازع . ] (ص مر.) فرمانده قشون .
-
صاحب چراغ
فرهنگ فارسی معین
( ~ . چِ) [ ع - فا. ] (اِمر.) مجازاً عنوانی برای ائمه یا امام زاده ها.
-
صاحب حالت
فرهنگ فارسی معین
( ~ . لَ) [ ازع . ] (ص مر.)کسی که شور و شوق و عشقی دارد.
-
صاحب خانه
فرهنگ فارسی معین
( ~ . نِ) [ ع - فا. ] (ص مر.) 1 - مالک خانه . 2 - میزبان .
-
صاحب خبر
فرهنگ فارسی معین
( ~ . خَ بَ) [ ازع . ] (ص مر.)1 - مطلع ، آگاه . 2 - خبرنگار. 3 - پرده دار. 4 - جاسوس . 5 - نقیب . 6 - فرستاده ، سفیر.