کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صاحب دیوان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
صاحب جیش
فرهنگ فارسی معین
( ~ . جِ یا جَ) [ ازع . ] (ص مر.) فرمانده قشون .
-
صاحب چراغ
فرهنگ فارسی معین
( ~ . چِ) [ ع - فا. ] (اِمر.) مجازاً عنوانی برای ائمه یا امام زاده ها.
-
صاحب حالت
فرهنگ فارسی معین
( ~ . لَ) [ ازع . ] (ص مر.)کسی که شور و شوق و عشقی دارد.
-
صاحب خانه
فرهنگ فارسی معین
( ~ . نِ) [ ع - فا. ] (ص مر.) 1 - مالک خانه . 2 - میزبان .
-
صاحب خبر
فرهنگ فارسی معین
( ~ . خَ بَ) [ ازع . ] (ص مر.)1 - مطلع ، آگاه . 2 - خبرنگار. 3 - پرده دار. 4 - جاسوس . 5 - نقیب . 6 - فرستاده ، سفیر.
-
صاحب دل
فرهنگ فارسی معین
( ~ . دِ) [ ع - فا. ] (ص مر.) 1 - دارای قریحة هنری و حساس . 2 - اهل حال ، عارف (تصوف ).
-
صاحب دولت
فرهنگ فارسی معین
( ~ . دَ یا دُ لَ) [ ازع . ] (ص مر.) 1 - نیکبخت . 2 - توانگر.
-
صاحب عزا
فرهنگ فارسی معین
( ~ . عَ) [ ع . ] (ص مر.) آن که یکی از خویشاوندان نزدیکش فوت کرده ، عزادار.
-
صاحب قران
فرهنگ فارسی معین
( ~ . قِ) [ ازع . ] (ص مر.) = صاحب القران : نیک طالع ، خوش اقبال ، کسی که در هنگام نطفه بستن یا به دنیا آمدنش ، سیاراتی در قِران بوده باشند.
-
صاحب نظر
فرهنگ فارسی معین
( ~ . نَ ظَ) [ ع . ] (ص مر.) 1 - آن که در امر یا اموری دارای نظر صایب است . 2 - دیندار، متدین . 3 - عارف .
-
صاحب وقت
فرهنگ فارسی معین
( ~ . وَ قú) [ ازع . ] (ص .) عارف .
-
صاحب الزمان
فرهنگ فارسی معین
( ~ُ . زَّ) [ ع . ] 1 - (ص مر.) خداوند زمان ، صاحب عهدودوران . 2 - لقب امام دوازدهم شیعیان حضرت مهدی ابن حسن (ع ).
-
صاحب الستر
فرهنگ فارسی معین
( ~ُ . سِّ) [ ع . ] (ص مر.) پرده دار.
-
صاحب کار
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ ع - فا. ] (اِمر.) کارفرما.
-
صاحب نسق
فرهنگ فارسی معین
( ~ . نَ سَ) [ ازع . ] (ص مر. اِمر.) ماموری دولتی که موظف به تنظیم فهرست قیمت های جاری و مسکوکات بود.