کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صاحبی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
صاحبی
/sāhebi/
معنی
۱. (زیستشناسی) نوعی انگور با دانههای درشت و سرخرنگ.
۲. (اسم) [قدیمی] نوعی جامۀ ابریشمی راهراه.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
صاحبی
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (ص نسب .) 1 - نوعی انگور درشت و سرخ رنگ . 2 - نوعی پارچه ابریشمی .
-
صاحبی
لغتنامه دهخدا
صاحبی . [ ح ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان میان دورود بخش مرکزی شهرستان ساری ، 20000گزی شمال خاوری ساری . دشت معتدل ، مرطوب ، مالاریائی . سکنه ٔ آن 400 تن شیعه ، زبان آنها مازندرانی و فارسی . آب آن از رودخانه ٔ تجن و فاضلاب گلما و چشمه است .محصول آنجا برنج...
-
صاحبی
لغتنامه دهخدا
صاحبی . [ ح ِ ] (اِخ ) رجوع به ابوعلی صاحبی شود.
-
صاحبی
لغتنامه دهخدا
صاحبی . [ ح ِ ] (ص نسبی ، اِ) منسوب به صاحب . || قسمی انگور درشت و پوست نازک و قرمزرنگ : بنده پرور هیچ بیگم نیست چون بنت العنب صاحبی زینگونه گر انگور را خوانم رواست . میرزا عبدالغنی قبول .در صاحبیش لطافت جان قند گرجیش ازغلامان . تأثیر. || جامه ٔ ابر...
-
صاحبی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به صاحب، اسم) [عربی. فارسی] sāhebi ۱. (زیستشناسی) نوعی انگور با دانههای درشت و سرخرنگ.۲. (اسم) [قدیمی] نوعی جامۀ ابریشمی راهراه.
-
صاحبی
لهجه و گویش تهرانی
نوعی انگور
-
واژههای مشابه
-
صَاحِبَيِ
فرهنگ واژگان قرآن
دوهمنشین من-دو يارمن-دو رفيق من-دو مصاحب من-دوهمراه من (چون مضاف واقع شده نون آن حذف گرديده)
-
گله صاحبی
لغتنامه دهخدا
گله صاحبی . [ گ َ ل َ / ل ِ / گ َل ْ ل َ / ل ِ ح ِ ] (حامص مرکب ) صاحب گله بودن . مالک گله بودن : اوفتادم بن بیابانی از گله صاحبی به چوپانی . نظامی .رجوع به گله صاحب شود.
-
زاویه ٔ صاحبی
لغتنامه دهخدا
زاویه ٔ صاحبی . [ ی َ ی ِ ح ِ بی ی ] (اِخ ) از مدرسهای جامع عتیق است این زاویه را صاحب تاج الدین محمدبن فخرالدین محمدبن بهاءالدین بن حنا بصورت مدرس مرتب ساخت و دو مدرس یکی شافعی و دیگری مالکی برای تدریس فقه در آن موظف گردانید و اموالی در بیرون قاهره ...
-
صاحبی ویشکلا
لغتنامه دهخدا
صاحبی ویشکلا. [ ح ِ ] (اِخ ) موضعی است در اندرود فرح آباد (مازندران ). (سفرنامه ٔ مازندران رابینو ص 120).
-
جستوجو در متن
-
اَنگیر ساهاوى
لهجه و گویش بختیاری
angir-e sâhâvi انگور صاحبى (نوعى انگور با دانههاىبسیار درشت و قرمزرنگ و پوستىلطیف).
-
ویه
فرهنگ فارسی معین
(وُ یَ یا یِ) [ معر. ] (پس .) پسوند دال بر معانی ذیل : 1 - تصغیر و استعطاف : بالویه . 2 - شباهت و مانندگی : سیبویه . 3 - دارندگی ، صاحبی : برزویه .
-
دل خروس
لغتنامه دهخدا
دل خروس . [ دِ ل ِ خ ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) قسمی انگور سرخ که به خوبی «صاحبی » نیست . (یادداشت مرحوم دهخدا).