کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صاحبکار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
صاحبکار
مترادف و متضاد
۱. ارباب، کارفرما
۲. استاد
۳. مباشر
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
صاحبکار
واژگان مترادف و متضاد
۱. ارباب، کارفرما ۲. استاد ۳. مباشر
-
صاحبکار
لهجه و گویش تهرانی
کارفرما
-
واژههای همآوا
-
صاحب کار
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ ع - فا. ] (اِمر.) کارفرما.
-
صاحب کار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی. فارسی] [عامیانه] sāhebkār ۱. کارفرما.۲. مباشر.
-
جستوجو در متن
-
ارباب و کارفرما
فرهنگ گنجواژه
صاحبکار.
-
کارفرما
واژگان مترادف و متضاد
آقا، ارباب، استاد، صاحبکار، مخدوم ≠ کارگر
-
مزدی دوز
لغتنامه دهخدا
مزدی دوز. [ م ُ ] (نف مرکب ) مزدی دوزنده . خیاطی که پارچه را از مشتری و یا صاحب کارگاه خیاطی و یا فروشنده ٔ لباس دریافت کند و در برابر دریافت اجرت ، آن را بدوزد. || در عرف ، کارگر خیاط نیز گویند. || کفش دوزی که چرم و تیماج و سایر مواد لازم برای دوختن...
-
اعتصاب
لغتنامه دهخدا
اعتصاب . [ اِ ت ِ ] (ع مص )صبر گزیدن و خوشنود شدن بچیزی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). و بدین معنی با حرف «باء» متعدی شود. || عصبه عصبه شدن قوم . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || بستن فخذناقه را برای دوشی...