کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صابون پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
صابون
/sābun/
معنی
جسمی مرکب از سود، پتاس، روغن نباتی، یا مادۀ چربیدار دیگر که برای شستشوی بدن و جامه به کار میرود.
فرهنگ فارسی عمید
برابر فارسی
کَفزا
فعل
بن گذشته: صابون زد
بن حال: صابون زن
دیکشنری
soap
-
جستوجوی دقیق
-
صابون
فرهنگ واژههای سره
کَفزا
-
صابون
فرهنگ فارسی معین
[ یو. ] (اِ.) محصولی است ساخته شده از نمک های پتاسیم و اسیدهای چرب که در ترکیب با آب ایجاد کف می کنند و از آن برای شستشوی لباس و بدن استفاده می شود. ؛ ~ کسی به تن کسی خوردن کنایه از: با آن کس سر و کار داشتن و خسارت و آسیب دیدن .
-
صابون
لغتنامه دهخدا
صابون . (اِخ ) ج ِ صابی در حالت رفع (به قرائت مردم مدینه ) و در حالت نصبی و جری صابین خوانند. رجوع به تاج العروس ، نهایة و تفسیر ابوالفتوح شود.
-
صابون
لغتنامه دهخدا
صابون . (معرب ، اِ) سابون است . گرم و خشک ، مفرح جسد، منضج ، ملین ، مدرّ و جالی است . (منتهی الارب ). از مخترعات هرمس است ، و طریق ساختن او آن است که از قلی یک جزو و از آهک نصف او، نرم سائیده در ظرفی یا حوضی کرده با پنج مثل آن آب و تا دو ساعت بر هم ز...
-
صابون
دیکشنری عربی به فارسی
صابون , صابون زدن
-
صابون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از لاتینی] (شیمی) sābun جسمی مرکب از سود، پتاس، روغن نباتی، یا مادۀ چربیدار دیگر که برای شستشوی بدن و جامه به کار میرود.
-
صابون
دیکشنری فارسی به عربی
صابون
-
صابون
واژهنامه آزاد
دست اشنان.
-
واژههای مشابه
-
کیسه صابون
لغتنامه دهخدا
کیسه صابون . [ س َ / س ِ ] (اِ مرکب ) لیف . (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا).- کیسه صابون زدن ؛ لیف زدن (در حمام ). (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
صابون زدن
فرهنگ فارسی معین
(زَ دَ) [ یو - فا. ] (مص م .) شستن چیزی با صابون . ؛ ~ به دل (عا.) امید چیزی را در سر پروراندن .
-
صابون انفاق
لغتنامه دهخدا
صابون انفاق . [ ن ِ اِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) عرق الحلاوة. عجما. شجره یاشجیره ٔ ابی مالک است . و آن اشنان باشد. رجوع به اشنان و شجره ٔ ابی مالک شود.
-
صابون زدن
لغتنامه دهخدا
صابون زدن . [ زَ دَ ](مص مرکب ) شستن . پاکیزه کردن با صابون : جان را به علم و طاعت صابون زن جامه است گر تو را همه صابونی . ناصرخسرو.چنان افراخت تیغ آن فتنه قامت به خونریزی که تا روز قیامت عجب کز دامن دریا رود خون زند آن را صدف هرچند صابون . محمدقلی س...
-
صابون سلطانی
لغتنامه دهخدا
صابون سلطانی . [ ن ِ س ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) توزیع حاکم ، یعنی تقسیم کردن حاکم چیزی را بر جماعتی . (غیاث اللغات ). || گویا صابون سلطانی صابونی بوده که به طرح به کسان میداده اند وچون بد بوده کسی از آنان نمیخریده است : مرد مهمان را گل و باران نشا...
-
صابون الهم
لغتنامه دهخدا
صابون الهم . [ نُل ْ هََم م ] (ع اِ مرکب ) لقب شراب است : و بزرگان شراب را صابون الهم خوانده اند... (نوروزنامه ص 60).