کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شی ا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
شى
لهجه و گویش بختیاری
ši 1. شوهر، 2. ازدواج ši kerd>:ازدواج کرد، شوهر کرد> .
-
هله شی
لغتنامه دهخدا
هله شی . [ هََ ل ِ ] (اِخ ) دهی است از بخش گیلان شهرستان اسلام آباد غرب که 500 تن سکنه دارد. آب آن از سراب ایوان و محصول عمده اش غله ، برنج ، حبوب و لبنیات است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).
-
object 1
شیء
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] هر عضو یکی از دو ردهای که یک رسته تشکیل میدهند و نقشی شبیه مجموعهها دارد
-
WPAN
شیبی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] ← شبکۀ شخصی بیسیم
-
HR-WPAN
شیبیپ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] ← شبکۀ شخصی بیسیم پرسرعت
-
LR-WPAN
شیبیک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] ← شبکۀ شخصی بیسیم کمسرعت
-
شی ء
فرهنگ فارسی معین
(شَ یا ش ) [ ع . ] (اِ.) 1 - آن چه که بتوان از آن اعلام و اخبار کرد، چیز. ج . اشیاء. 2 - مجهول (ریاضی ).
-
شی برم
لغتنامه دهخدا
شی برم . [ ] (اِخ ) محلی در 163500 گزی بوشهر میان بردخون کهنه و درداحمد. (یادداشت مؤلف ). || قریه ای است نه فرسنگی جنوب کاکی در فارس . (فارسنامه ٔ ناصری ).
-
شی جیامولی
لغتنامه دهخدا
شی جیامولی . (اِخ ) نام بودا، آورنده ٔ دین بودائی هند. (یادداشت مؤلف ). رجوع به بودا شود.
-
شی هوآنگ
لغتنامه دهخدا
شی هوآنگ . (اِخ ) امپراتور چین در نیمه ٔ قرن سوم میلادی . وی مؤسس بنای دیوار چین است . (از فرهنگ فارسی معین ).
-
شی ء
دیکشنری فارسی به عربی
جسم , شيء
-
متلا شی
دیکشنری فارسی به عربی
مفکک
-
تجسم شی
دیکشنری فارسی به عربی
منظور
-
شى برار
لهجه و گویش بختیاری
ši-berâr برادرشوهر.
-
شى کردن
لهجه و گویش بختیاری
ši kerdan شوهر کردن.