کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شیپور بزرگ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شیپور بزرگ
دیکشنری فارسی به عربی
بوق
-
واژههای مشابه
-
eustachian tube, auditory tube
شیپور استاش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] لولهای که ابتدای آن استخوانی و انتهای آن غضروفی است و گوش میانی را به حلق وصل میکند
-
شیپور دمیدن
لغتنامه دهخدا
شیپور دمیدن . [ ش َ / ش ِدَ دَ ] (مص مرکب ) زدن و نواختن شیپور : فروکوفت بر پیل رویینه خم دمیدند شیپور با گاودم .فردوسی .
-
شیپور زدن
لغتنامه دهخدا
شیپور زدن . [ ش َ / ش ِ زَ دَ ] (مص مرکب ) شیپور نواختن . شیپور را به صدا درآوردن .
-
شیپور کشیدن
لغتنامه دهخدا
شیپور کشیدن . [ ش َ / ش ِ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) دمیدن در شپیور. شیپور زدن .
-
شیخ شیپور
لغتنامه دهخدا
شیخ شیپور. [ ش َ ش َ ] (اِخ ) دلقکی در دربار ناصرالدین شاه قاجار (قرن 13 هجری ). (از فرهنگ فارسی معین ).
-
شیپور حاضرباش
دیکشنری فارسی به عربی
جرس الانذار
-
شیپور زدن
دیکشنری فارسی به عربی
بوق
-
صدای شیپور
دیکشنری فارسی به عربی
انفجار , بوق
-
شیپور اسرافیل
واژهنامه آزاد
صور اسرافیل.
-
صداکردن (مثل شیپور)
دیکشنری فارسی به عربی
بريق
-
بطور منقطع شیپور زدن
دیکشنری فارسی به عربی
تزمير
-
طبل و شیپور
فرهنگ گنجواژه
صدای طبل و شیپور.
-
شیپور دارای قسمت میانی متحرک
دیکشنری فارسی به عربی
ترومبون