کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شیوۀ چرا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
manner of articulation
شیوۀ تولید
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] نحوۀ عبور هوا از مجرای آوایی هنگام تولید همخوانها
-
شیوۀ خطاطی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[هنرهای تجسمی] ← شیوۀ خوشنویسی
-
calligraphic style
شیوۀ خوشنویسی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[هنرهای تجسمی] طریق و اسلوب خوشنویسی متـ . شیوۀ خطاطی
-
regeneration method, reproduction method
شیوۀ زادآوری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] یکی از شیوههای برش که در آن ردۀ سنی جدیدی به وجود میآید
-
pollarding system
شیوۀ سرزنی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] قطع منظم جَستها و شاخههای زائد تاج
-
counter mode
شیوۀ شمارگر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رمزشناسی] یکی از روشهای معیار بهکارگیری رمز قالبی (block cipher) که در آن ابتدا دنبالهای از اعداد بهعنوان ورودی خوارزمی/ الگوریتم رمز وارد میشود، سپس قالبهای متن اصلی بهترتیب با قالبهای خروجی خوارزمی رمز ترکیب میشوند تا متن رمزشدۀ متناظر با...
-
selection system, selection method
شیوۀ گزینشی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] یکی از شیوههای پرورش درختان ناهمسال، ازطریق قطع انفرادی و پراکندۀ درختان در سطح جنگل
-
شیوه گر
فرهنگ فارسی معین
( ~ . گَ) (حامص .)1 - حیله گر. 2 - اهل ناز و کرشمه .
-
شیوه زدن
لغتنامه دهخدا
شیوه زدن . [ شی وَ / وِ زَ دَ] (مص مرکب ) در تداول عامه ، اهل فرقه بودن . عادتهای زشت داشتن . (فرهنگ لغات عامیانه ). حیله بکار بردن . (یادداشت مؤلف ). || عمل بد داشتن زن . منحرف بودن زن . (یادداشت مؤلف ). رجوع به شیوه ای شود.
-
شیوه کردن
لغتنامه دهخدا
شیوه کردن . [ شی وَ / وِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ناز و کرشمه نمودن . (یادداشت مؤلف ) : پارسایی و سلامت هوسم بود ولی شیوه ای می کند آن نرگس فتّان که مپرس . حافظ.رجوع به شیوه شود.
-
شیوه ای
لغتنامه دهخدا
شیوه ای . [ شی وَ / وِ ] (ص نسبی ) زن بدعمل . پسر بد. زن یا پسر مرتکب عمل نامشروع . کسی که معمولاًدارای عادتهای زشت و مضر و اعمال سوء باشد (قماربازیا شهوتران یا الکلی یا تریاکی یا نانجیب در مورد زنان و نظایر آن )، در این صورت گویند فلان کس شیوه ای (ی...
-
شیوه باز
لغتنامه دهخدا
شیوه باز. [ شی وَ / وِ ] (نف مرکب ) معشوق و یا معشوقه ٔ با ناز و کرشمه . که دانا باشد به همه ٔ فن های عشقی و بکار برد آنها را. (ناظم الاطباء). || مکار. حیله گر. نیرنگساز. محیل . خادع . بامبول باز. (یادداشت مؤلف ). || عاشق و شیدایی . (آنندراج ).
-
شیوه بازی
لغتنامه دهخدا
شیوه بازی . [ شی وَ / وِ ] (حامص مرکب ) صفت شیوه باز. || حیله . مکر. خدعه . نیرنگ . بامبول بازی . (یادداشت مؤلف ). رجوع به شیوه باز شود.
-
شیوه پیله
لغتنامه دهخدا
شیوه پیله . [ شی وَ/ وِ ل َ / ل ِ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) شیله پیله . حیله و نیرنگ . (یادداشت مؤلف ). رجوع به شیله پیله شود.
-
شیوه تو
لغتنامه دهخدا
شیوه تو. [ شی وَ ] (اِخ ) دهی است از بخش مرکزی شهرستان سقز. سکنه ٔ آن 100 تن . آب آن از چشمه است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).