کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شیوران پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شیوران
لغتنامه دهخدا
شیوران . [ شی وَ ] (ترکی ، اِ) خاکشی (اعم از خاکشی حوض یا خاکشی خوردنی ). (یادداشت مؤلف ). اسم ترکی خبه است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). خاکشیر. || جانورکهایی که در آبهای راکدمانده پدید آید برنگ سرخ و زرد. (یادداشت مؤلف ).
-
جستوجو در متن
-
جبلاهنگ
لغتنامه دهخدا
جبلاهنگ . [ ج َ هََ ] (اِ) تخم خاری است زردرنگ شبیه به شیوران و بترکی صفرااودی گویند و مسهل و مقی ٔ میباشد خالی از سمّیتی نخواهد بود و اعراب آن را نیز معرب کرده جبلهنج گویند. (انجمن آرای ناصری ). گفته اند تخم تُربُد زرد است . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). م...
-
خبه
لغتنامه دهخدا
خبه . [ خ ُب ْ ب َ ] (ع اِ) خرگوشک . (مهذب الاسماء) خاکشیر. خفج . خاکشی . لبان . حکیم مؤمن آرد: خبه بلغت شیرازشفترک و در اصفهان خاکشی و بترکی شیوران و در مازنداران گیاه او را شلم مینامند و آن تخمی است بسیار ریز و دراز و مایل بسرخی و تیرگی و برگش طول...