کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شیمیچینهنگاری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
chemostratigraphy
شیمیچینهنگاری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] شاخهای از چینهنگاری که در آن از دادههای شیمی معدنی برای تعیین مشخصات و همبستگی چینهها استفاده میشود
-
واژههای مشابه
-
چینهنگاری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] ← چینهشناسی
-
شیمی
فرهنگ واژههای سره
کیمیا
-
شیمی
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] (اِ.) علمی است که موضوع آن خواص ماده ، ترکیب ، تجزیه و تأثیر آنهاست .
-
شیمی
لغتنامه دهخدا
شیمی . (فرانسوی ، اِ) (مأخوذ از کلمه ٔ «کیمیا») علمی است که در آن از خواص اجسام طبیعی و تغییرات عمیق گوهرها و عناصر بحث می شود. بنابراین علم شیمی وابسته به ساختمان نهایی ماده است و در آن می کوشند تا ماده را به کوچکترین اجزای وی تقسیم کنند و آنرا مور...
-
شیمی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: chimie] šimi علمی که در خواص مواد، تجزیهوترکیب، و اثر آنها در یکدیگر بحث میکند.〈 شیمی آلی: (شیمی) قسمتی از شیمی که دربارۀ کربن یعنی درمورد مواد اولیۀ حیوانی و گیاهی بحث میکند؛ شیمی کربن.
-
چینه
واژگان مترادف و متضاد
۱. دانه ۲. حصار گلی، دیواره گلی، دیوار گلی ۳. طبقه، قشر، لایه
-
چینه
فرهنگ فارسی معین
(نِ) [ په . ] (اِ.) 1 - دانه ای که مرغ از زمین برچیند و بخورد. 2 - دیوار گلی ، هر طبقه از دیوار گلی .
-
چینه
لغتنامه دهخدا
چینه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ) اسم است از کلمه ٔ چین (از مصدر چیدن ) در مقام تخصیص نوع از جنس . رجوع به چین شود.- خارچینه ؛ خارچین . ابزار خارکن .- موچینه ؛ موچین . آلت کندن موی از رخسار.
-
چینه
لغتنامه دهخدا
چینه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ) چنه . دانه ٔ مرغان . (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا). دانه ای که مرغان خورند. (غیاث اللغات ). علف مرغ بود. (اوبهی ). دانه که مرغان خورند. آنچه از دانه و جز آن که مرغ به منقار از زمین چیند. (یادداشت مؤلف ). در تداول گناباد خ...
-
چینة
لغتنامه دهخدا
چینة. [ ن َ ] (اِ) مأخوذ از نام خاص چین ، نارنج . جنة. (دزی ج 1 ص 239).
-
چینه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹چنه› čine ۱. دانهای که پرندگان میخوردند.۲. نوعی دیوار گِلی که سنگ و آجر در آن به کار نمیرود و لایههای آن را تکهتکه بر روی هم میچینند.۳. هر لایه از دیوار گِلی؛ دای.۴. (زمینشناسی) هر طبقه از زمین که از لحاظ آثار و بقایا مربوط به یک دوره...
-
چینه
دیکشنری فارسی به عربی
طعم
-
چینَه
لهجه و گویش بختیاری
čina دیوار.