کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شیلانه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شیلانه
فرهنگ نامها
(تلفظ: šilāne) (شیلان + ه (پسوند نسبت)) ، منسوب به شیلان ، ← شیلان .
-
شیلانه
لغتنامه دهخدا
شیلانه . [ ن َ / ن ِ ] (ترکی ، اِ) به معنی شیلان است . (از آنندراج ). || مجازاً به معنی طعام نیز آمده . (آنندراج ) (انجمن آرا). || نام میوه ای که آنرا عناب نیز گویند. (آنندراج ). عناب . (از فرهنگ جهانگیری ) (انجمن آرا) (از برهان ) (ناظم الاطباء) (از ...
-
جستوجو در متن
-
سیلانه
لغتنامه دهخدا
سیلانه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ) عناب و آن میوه ای است مانند سنجد و در دواها بکار برند. (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ). شیلانه . (از حاشیه ٔ برهان قاطعچ معین ). || درخت عناب . (ناظم الاطباء).
-
عناب
لغتنامه دهخدا
عناب . [ ع ُن ْ نا ] (ع اِ) سنجد جیلان . (منتهی الارب ). میوه ای است شبیه به سنجد و در منضجات ومسهلات به کار برند. خوردن آن خون را صاف کند. (برهان قاطع). ثمر درختی است معروف ، قریب به درخت کنار و زیتون در بلندی ، و برگ آن اندک ضخیم تر و طولانی تر از ...