کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شیفته خاطر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
narcissistic reaction
واکنش خودشیفته
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] واکنشی شیمیایی که محصول آن تصویر آینهای واکنشدهنده است
-
شیفته و دیوانه
دیکشنری فارسی به عربی
برية
-
واله و شیفته
دیکشنری فارسی به عربی
افتن
-
شیفته و شیدا شدن
دیکشنری فارسی به عربی
افتن
-
شیفته و سوخته
فرهنگ گنجواژه
خاطرخواه، دلبسته.
-
شیفته و شوفته
فرهنگ گنجواژه
واله.
-
شیفته و شیدا
فرهنگ گنجواژه
واله.
-
شیفته و مجذوب
فرهنگ گنجواژه
واله.
-
جستوجو در متن
-
مشعوف
لغتنامه دهخدا
مشعوف . [ م َ ] (ع ص ) دیوانه و شیفته ٔ دل رفته از جنون و بیم و مانند آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). شیفته و عاشق و محب . (غیاث ). عاشق . سخت دوستدار. شیفته . (یادداشت دهخدا) : مکشوف به کوشش و به بخشش مشعوف به قاد...
-
مهوس
لغتنامه دهخدا
مهوس . [ م ُ هََوْ وَ ] (ع ص ) دیوانه . (منتهی الارب ). ابله . خل . || صاحب هوس . به هوس افتاده . مشتاق . سخت شیفته : ای دیده ٔ عالم به جمال تو منوراین روح ملایک به لقای تو مهوس . ناصرخسرو.این چو طوطی بود مهوس و آن چون خروسی که طبعش احسان است . خاقان...
-
شادملک
لغتنامه دهخدا
شادملک . [ م َ ل ِ ] (اِخ ) نام مطربه ٔ جمیله ای که میرزاخلیل سلطان از شاهزادگان تیموری در زمان حیات امیرتیمور گورکان نسبت به وی تعلق خاطر پیدا کرد و پنهان از حضرت صاحبقران او را به حباله ٔ نکاح درآورد و چون امیرتیمور بر آن قضیه واقف گشت حکم فرمود که...
-
فریب
لغتنامه دهخدا
فریب . [ ف ِ / ف َ ] (اِ) در زبان پهلوی فرپ و همریشه است با فریفتن . (از حاشیه ٔ برهان چ معین ). عشوه و مکر و غافل شدن یا غافل کردن به خدعه . (برهان ) : توانی بر او کار بستن فریب که نادان همه راست بیند وریب . بوشکور.چنان دان که یکسر فریب است و بس بلن...
-
کتایون
لغتنامه دهخدا
کتایون . [ ک َ ] (اِخ ) دختر قیصر روم ، زن گشتاسب و مادر اسفندیارباشد. (ناظم الاطباء). هنگامی که گشتاسب به روم رفت کتایون وی را دید و خواستارش شد. بنابه روایت شاهنامه ، کتایون در خواب دید که بیگانه ای بیدار دل و فرزانه ، ببالا چون سرو و بدیدار چون ما...
-
لابان
لغتنامه دهخدا
لابان . (اِخ ) (سفید) و او پسر بتوئیل و نوه ٔ ناحور و برادرزاده ٔ ابرام و برادر رفقه وپدر لیئه و راحیل است که در حاران سکونت میداشت و در آنجا برحسب رسوم و آداب مملکت غلام ابراهیم را پذیرائی کرده واقعه ٔ نامزد کردن رفقه را با اسحاق فراهم کرد (سفر پیدا...
-
آسیمه
لغتنامه دهخدا
آسیمه . [ م َ / م ِ] (ص ) مضطرب . مشوش . پریشان خاطر. آشفته : بدان تن در آسیمه گردد روان سپه چون بود شاد بی پهلوان . فردوسی .به ره گیو را دید [ دستان ] پژمرده روی همی آمد آسیمه و پوی پوی . فردوسی .بگفت این وبرخاست و در خیمه شدجهانی ز گفتارش آسیمه شد....