کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شیفت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
شیفت
معنی
[ انگ . ] (اِ.) نوبت های زمانی معین برای کار در طول شبانه روز، نوبت . (فره ).
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
shift, watch
-
جستوجوی دقیق
-
شیفت
فرهنگ فارسی معین
[ انگ . ] (اِ.) نوبت های زمانی معین برای کار در طول شبانه روز، نوبت . (فره ).
-
واژههای همآوا
-
شیفة
لغتنامه دهخدا
شیفة. [ ش َی ْ ی ِ ف َ ] (ع اِ) شیفان . دیدبان . (ناظم الاطباء). طلایه ٔ لشکر. (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
blue-shift
فرهنگ لغات علمی
بلو شیفت
-
energy shift
فرهنگ لغات علمی
شیفت انرژی
-
night shift
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شیفت شب
-
evening shift
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شیفت شب
-
شوف
لغتنامه دهخدا
شوف . [ ش َ] (ع مص ) زدودن و جلا دادن چیزی را. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). بزداییدن . (تاج المصادر بیهقی ). || قطران مالیدن شتر را. || آرایش داده شدن دختر: شیفت الجاریة (مجهولاً). (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). بیاراستن . (تاج المصادر بیهقی ).