کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شیعا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شیعا
لغتنامه دهخدا
شیعا. [ ش َ عُل ْ لاه ] (ع اِ مرکب ) اسم است مانند تیم اﷲ. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
-
واژههای همآوا
-
شیاع
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (مص ل .)1 - مشایعت کردن ، پیروی کردن . 2 - شایع شدن .
-
شیئاً
لغتنامه دهخدا
شیئاً. [ ش َ ئَن ْ ل ِل ْ لاه ْ ] (ع اِ مرکب ) چیزی به خاطر خدا. چیزی به خاطر خدا بدهید : مفلسانیم آمده در کوی توشی ٔ ﷲ از جمال روی تو. (از مزارات کرمان ص 4).یکی از مریدان قطب الدین حیدر بخانقاه شیخ شهاب الدین سهروردی افتاد و بغایت گرسنه بود. روی بجا...
-
شیاع
لغتنامه دهخدا
شیاع . (ع مص ) شاع . شیع. شیوع . مشایع. شیعوعة. شیعان . آشکارا و فاش شدن خبر. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).- به حد شیاع رسیدن ؛ همه کس از آن با خبر شدن .|| همراهی کردن ، و منه قول العرب فی الوداع : «شاعکم السلام ؛ ای تبعکم ». (از اقرب الموارد). ب...
-
شیاع
لغتنامه دهخدا
شیاع . [ ش َ / شیا ] (ع اِ) هیزم ریزه که بدان آتش افروزند. || نای شبان یا بانگ آن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ). || خوانندگان یا خوانندگان رمه ٔ پس مانده را. (منتهی الارب ) (آنندراج ). دعاة جمع داع و شیاع که جمع شائع است . (اقرب الموا...
-
شیاع
لغتنامه دهخدا
شیاع . [ ش َ / شیا ] (ع مص ) فخر کردن بکثرت زن بارگی و جماع . شاید تصحیف سیاع باشد. (از ذیل اقرب الموارد، از لسان العرب ). || آنچه کمال یا زیادتی چیزی بدان باشد. یقال : هذا شیاع کذا او شیاع لکذا. (از ذیل اقرب الموارد). || آشکارا شدن خبر. شهرت تمام . ...
-
شیاع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] šiyā' ۱. مشایعت کردن؛ همراهی کردن.۲. پیروی کردن.
-
شیاع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] šiyā' ۱. آتشگیره؛ هیزمریزه که با آن آتش بیفروزند.۲. نی شبان یا آواز آن.۳. (اسم مصدر) شایعهپراکنی.
-
جستوجو در متن
-
يَلْبِسَکُمْ
فرهنگ واژگان قرآن
شما را به جان هم اندازد (عبارت " يَلْبِسَکُمْ شِيَعاً " یعنی : شما را گروه گروه و حزب حزب به جان هم اندازد . از لبس که هم به معنی پوشیدن استفاده می شود و هم مشتبه شدن و چون مشتبه شدن ناشی از اختلاط و درهم شدن درست ونادرست می باشد از این رو در عبارت م...
-
تفریق
لغتنامه دهخدا
تفریق . [ ت َ ] (ع مص ) پراکنده کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار) (آنندراج ). پراکنده شدن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). پراکنده و جداجدا کردن چیزی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). جدایی و جداکردگی . (ناظم الاطباء) : ان ال...