کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شیشۀ فشرده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شیشۀ فشرده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مواد و متالورژی] ← شیشۀ پِرِسی
-
واژههای مشابه
-
شیشه
واژگان مترادف و متضاد
۱. بطری، تنگ، قرابه ۲. آبگینه، جام، زجاج
-
شیشه
فرهنگ فارسی معین
(ش ) (اِ.) جسمی است شفاف وشکننده و بی شکل که از ذوب کردن سیلیکات به دست می آید.
-
شیشه
لغتنامه دهخدا
شیشه . [ شی ش َ / ش ِ ] (اِ) زجاج . آبگینه . زجاجه . (یادداشت مؤلف ). جسمی صلب و غیرحاجب (حاکی ) ماوراء و بیرنگ که آنرا از ذوب شن مخلوط با پتاس و سود حاصل می کنند و از آن ظروف و اوانی و عینک و جز آن می سازند و یکی از مواد گرانبهایی است که در تملک ان...
-
شیشه
لغتنامه دهخدا
شیشه . [ شی ش َ / ش ِ ] (ص نسبی ، اِ) درتداول زارعان خراسان این است که گویند روز ششم فروردین و شانزدهم و بیست وششم و سی وششم بهار معمولاً باران می آید و این بارانها برای محصول دیم نافع است . سالی که مرتباً در روزهای شیشه باران ببارد سال خوبی است و اگ...
-
شیشه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) šiše مادهای سخت، شفاف، و شکننده که در ساختن پنجره و بعضی ظروف به کار میرود.〈 شیشهٴ نشکن: نوعی شیشه با مقاومت زیاد که هنگام شکستن ریز ریز میشود.
-
شیشه
دیکشنری فارسی به عربی
زجاج , قنينة
-
شیشَة
دیکشنری عربی به فارسی
قليان
-
شیشه شیشه
لغتنامه دهخدا
شیشه شیشه . [ شی ش َ / ش ِ شی ش َ / ش ِ ] (ق مرکب ) صراحی پس از صراحی . (ناظم الاطباء): او شیشه شیشه نوشابه خورد.
-
گریه ٔ شیشه
لغتنامه دهخدا
گریه ٔ شیشه . [ گ ِرْ ی َ / ی ِ ی ِ ش َ / ش ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از ریخته شدن شراب در جام از شیشه . (آنندراج ).
-
glass enamel
مینای شیشه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سراميک] مخلوط اکسیدها یا نمکهای فلزی رنگی با مواد گدازآور دارای نقطۀ ذوب پایین برای تزئین یا برچسب زدن سطوح شیشهای
-
glaze 2
یخشیشه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] یخ نازک عموماً صاف و شفاف بر روی سطوح اجسام، حاصل از انواع بارش
-
glass furnace
کورۀ شیشه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سراميک] کورهای، معمولاً از نوع کورههای بازتابی، که در آن شیشه ذوب میشود
-
برونشیشه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-ژنشناسی و زیستفنّاوری] ← برونشیشهای