کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شیشک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
شیشک
/šišak/
معنی
نوعی آلت موسیقی؛ رباب چهارتار.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
lamb, lambkin
-
جستوجوی دقیق
-
شیشک
فرهنگ فارسی معین
(شَ) (اِ.) گوسفند شش ماهه یا یک ساله .
-
شیشک
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِ.) = شیشاک : رباب چهار تار.
-
شیشک
لغتنامه دهخدا
شیشک . [ شی ش َ ] (اِ) شیشاک و گوسپند یکساله . (ناظم الاطباء) (از برهان ). بره ٔ شش ماهه را گویند. (انجمن آرا) (آنندراج ). بره ٔ شش ماهه بزرگتر از بره ٔ پروار. بره ٔ چاق شش ماهه تا یک ساله . (یادداشت مؤلف ). در تداول اهالی خراسان ، گوسپند نر که بیش ...
-
شیشک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (موسیقی) šišak نوعی آلت موسیقی؛ رباب چهارتار.
-
شیشک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹شیشاک› (زیستشناسی) [قدیمی] šišak گوسفند نر ششماهه یا یکساله: ◻︎ گرگ اغلب آنگهی گیرا بُوَد / کز رمه شیشک به خود تنها رود (مولوی: ۸۶۷).
-
شیشک
لهجه و گویش بختیاری
šišak بره ماده دو ساله.
-
شیشک
لهجه و گویش تهرانی
گوسفند دو ساله نر
-
شیشک
لهجه و گویش تهرانی
گوسفند نر
-
واژههای مشابه
-
شیْشَکْ
لهجه و گویش گنابادی
shishak در گویش گنابادی یعنی گوساله ای که هنوز به شیر مادر محتاج است و شیر مادر میخورد و بدون شیر مادر خواهد مرد.
-
واژههای همآوا
-
شیْشَکْ
لهجه و گویش گنابادی
shishak در گویش گنابادی یعنی گوساله ای که هنوز به شیر مادر محتاج است و شیر مادر میخورد و بدون شیر مادر خواهد مرد.
-
جستوجو در متن
-
شیشو
لغتنامه دهخدا
شیشو. (اِ) تیهو. (ناظم الاطباء) (از برهان ). شیشک . (از آنندراج ) (از فرهنگ جهانگیری ). اسم فارسی طیهوج است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). شیشک . شیشاک . (یادداشت مؤلف ). رجوع به تیهو و شیشک و مترادفات دیگر شود. || جانوری شبیه بوزینه . (ناظم الاطباء). || ن...
-
بیاح
لغتنامه دهخدا
بیاح . [ بیا / ب َ ی ْ یا ] (ع اِ) شیشک . ماهی شیشک . (مهذب الاسماء). نوعی از ماهی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (دهار) (آنندراج ). نوعی از ماهی خرد به اندازه ٔ یک وجب و آن گواراترین ماهی است و گفته اند کلمه ٔ دخیل است . (از ذیل اقرب الموارد).