کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شیشله پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
شیشله
/šišale/
معنی
۱. سست و ضعیف.
۲. کسی که دست و پایش سست و بیقوت باشد؛ شل.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
شیشله
لغتنامه دهخدا
شیشله . [ شی ش َ ل َ / ل ِ ] (ص ) سست و بی قوت و ضعیف و ناتوان و درمانده . (ناظم الاطباء). سست و بی قوت . (از برهان ) (از فرهنگ جهانگیری ). || شل و افلیج . (ناظم الاطباء). دست و پای سست و بی قوت را گویند، و به عربی شل خوانند. (برهان ) (از فرهنگ جهانگ...
-
شیشله
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] šišale ۱. سست و ضعیف.۲. کسی که دست و پایش سست و بیقوت باشد؛ شل.
-
جستوجو در متن
-
شیسله
لغتنامه دهخدا
شیسله . [ ل َ / ل ِ ] (ص ) شیشله . (یادداشت مؤلف ): الفخ ؛ شیسله کردن جامه . الوهی ؛ شیسله شدن و دریده شدن . (المصادر زوزنی ). رجوع به شیشله شود.
-
چلاغ
لغتنامه دهخدا
چلاغ . [ چ ُ ] (ترکی ، ص ) شل و شیشله . (ناظم الاطباء). آنکه یک پای ندارد یا یک پای او فالج دارد. و رجوع به چلاق شود. || آنکه دست ندارد یا یک دست وی خشکیده و فالج شده است . و رجوع به چلاق شود.
-
شیک
لغتنامه دهخدا
شیک . (ص ) شل را گویند یعنی دست و پای که در آن گیرایی و قدرت رفتار نباشد. (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (برهان ) : چون برافروزی رخ از باده کله سازی یله دستهایم شیک گردد پایهایم شیشله . بلعمی .|| سست و کاهل و ناتوان . (ناظم الاطباء).
-
تهلهل
لغتنامه دهخدا
تهلهل . [ ت َ هََ هَُ ](ع مص ) تنگ بافته شدن جامه و بافته شدن با رشته های خرد و باریک . (ناظم الاطباء) : و این لیفها هر سه نوع برهم نهاده است و در یکدیگر بافته هرگاه که بافتگی این لیفها سست شود ضعیفی را سستی حاصل شود.و حال این عضو همچون حال جامه باشد...
-
شل
لغتنامه دهخدا
شل . [ ش َ / ش َل ل ] (از ع ، ص ) کسی که با دست نمیتواند چیزی را بگیرد، مانند کسی که دست او افلیج شده و در اراده و اختیار وی نباشد. شیشله . (ناظم الاطباء). کسی که دست و پای او حرکت نتواند کرد. (غیاث ). آنکه از پای لنگد. آنکه دست یا پای او تباه شده اس...