کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شیش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شیش
لغتنامه دهخدا
شیش . (اِ) شوش . شوشه . شاخ تر و باریک درخت . ترکه . (یادداشت مؤلف ).
-
شیش
لغتنامه دهخدا
شیش . (اِخ ) ابن قیس بن جریح . ممدوح حطیئه ٔ شاعر است . (یادداشت مؤلف ).
-
شیش
لغتنامه دهخدا
شیش . (ع اِ) نوع پستی از خرما. (ناظم الاطباء). خرمایی کم حلاوت که هسته سخت نکند، و به قول ابوحنیفه آن فارسی است . (یادداشت مؤلف ). شیشاء. شیص . شیصاء. خرمابن . کابوسک . (مهذب الاسماء). لغتی است در شیشاء و شیص و شیصاء. (از منتهی الارب ) (آنندراج ). خ...
-
شیش
لغتنامه دهخدا
شیش . (عدد، ص ، اِ) شش (در ترکیب شیشه بندان ، مهمانی شب ششم تازه مولود). (یادداشت مؤلف ). امروزه در تداول عامه ٔ تهرانیان نیز «شش » را غالباً «شیش » تلفظ کنند.
-
واژههای مشابه
-
شیش انداز
لهجه و گویش تهرانی
خورشت فسنجان
-
شیش کباب
لهجه و گویش تهرانی
کباب سیخی گوشت بره
-
لال زن شیش
لغتنامه دهخدا
لال زن شیش . [ زَ ] (اِ مرکب ) در شب سیزدهم تیرماه (نوروز طبری ) زنی به صورتی منکر (ناشناس ) درآمده و شیشی (شاخ تر و باریک ، ترکه ) در دست داخل خانه میشود و اهل خانه را با آن ترکه میزند تا چیزی دهند و آن را برای سلامتی در تمام سال نیک دارند.
-
جستوجو در متن
-
shish
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شیش
-
six
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شش، شیش، ششمین، شماره شش
-
شیشاء
لغتنامه دهخدا
شیشاء. (ع اِ) خرمای هسته سخت ناکرده . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). صیصاء را گاهی شیشاء نیز گویند. (از المعرب جوالیقی ذیل ص 217). رجوع به صیصاء و شیش شود.
-
شیصة
لغتنامه دهخدا
شیصة. [ ص َ ] (ع اِ) یکی شیص . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). شیصة و شیصاء و شیش و صیص به یک معنی است . (از المعرب جوالیقی ذیل ص 217). رجوع به مترادفات کلمه شود. || درد دندان یا درد شکم . (منتهی الارب ). || نوعی از ماهی . (منتهی الارب ) (از اقر...
-
شیصاء
لغتنامه دهخدا
شیصاء. (ع اِ) شیص . نوعی از ردی تر خرما. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). صیصاء، معرب از فارسی است که گاهی آنرا شیشاء نیز گویند، و شیصا و شیصة و شیش و صیص به یک معنی است . (از المعرب جوالیقی ذیل ص 217). رجوع به شیص در همه ٔ معانی و دی...
-
شوش
لغتنامه دهخدا
شوش . [ ش َ / شُو ] (اِ) شاخهای درخت انگور و به عربی قضبان . (برهان ) (رشیدی ).شاخهای درخت انگور. (انجمن آرا) (آنندراج ): قضبان ؛ شوش . (السامی فی الاسامی ). || شاخه . ترکه . شاخ تر باریک . شوشه . شیش . (یادداشت مؤلف ). || شمش . خفچه . شوشه . سوفچه ...