کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شیزر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شیزر
لغتنامه دهخدا
شیزر. [ زَ ] (اِخ ) دهی است از بخش آوج شهرستان قزوین . سکنه ٔ آن 537 تن . آب از رودخانه ٔ خررود و چشمه و رود محلی . صنایع دستی آنجا قالی وجاجیم بافی است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1).
-
شیزر
لغتنامه دهخدا
شیزر. [ زَ ] (اِخ ) دهی است از بخش سیردان شهرستان زنجان . سکنه ٔ آن 574 تن . آب از رودخانه ٔ محلی . پاسگاه ژاندارمری دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2).
-
شیزر
لغتنامه دهخدا
شیزر. [ زَ ] (اِخ ) نام قریه ای از شمیران تهران . و آن را چیزر (چیذر) نیز گویند. (از یادداشت مؤلف ).
-
شیزر
لغتنامه دهخدا
شیزر. [ ش َ زَ ] (اِخ ) شهری است نزدیک حماة. (منتهی الارب ). نام محلی به حلب . (یادداشت مؤلف ). قلعه ای است در شام و مشتمل بر یک ناحیه می باشد در نزدیکی معره ، و از آنجا تا حماة یک روز راه است . شهر اربد از وسطش می گذرد. روی آن پلی است در وسط شهر او...
-
واژههای مشابه
-
خانقاه بنت صاحب شیزر
لغتنامه دهخدا
خانقاه بنت صاحب شیزر. [ ن َ / ن ِ هَِ ب ِ ت ِ ح ِ زِ ] (اِخ ) خانقاهی بوده بحلب که سابق الدین عثمان آن را مقابل منزل خود ایجاد کرد. امروز گرچه از آن اثری نیست ولی جایگاهش درزمین شرقی جامع عادلیه و قبله ٔ کاروانسرای پوستین دوزان بوده . (از خطط الشام م...
-
واژههای همآوا
-
شیذر
فرهنگ نامها
(تلفظ: šizar) (= شیذیر) ؛ یکی از نامهای خدا ؛ [ظاهراً مصحف و مخفف (هوشیدر) نخستین موعود زرتشتیان میباشد].
-
شیذر
فرهنگ فارسی معین
(ش ذَ) (اِ.) = شیذیر: خدای تعالی .
-
شیذر
لغتنامه دهخدا
شیذر. [ ذَ ] (اِخ ) شیذیر. (برهان ). یکی از نامهای خداست . (از برهان ) (از جهانگیری ). ظاهراً مصحف و مخفف «هوشیدر» نخستین موعودزرتشتیان باشد. (حاشیه ٔ برهان چ معین ) : توئی آن داور محکم که از دادش بنی آدم بیارامید در عالم چو مؤمن در حق شیذر. عنصری ....
-
شیذر
لغتنامه دهخدا
شیذر. [ ش َ ذَ ] (اِخ ) نام شهری است و یا آنکه زمین همواریست که در آن گوآبهای مناسبی حفر کنند. (از اقرب الموارد: «ش ذر»). گوآب . (ناظم الاطباء).
-
شیذر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹شیذیر› [قدیمی] šeyzar هوشیدر؛ از نامهای خداوند؛ ایزد یکتا: ◻︎ تویی آن داور محکم که از دادش بنیآدم / بیارامید در عالم چو مؤمن در حق شیذر (عنصری: ۳۳۱).
-
جستوجو در متن
-
شنزر
لغتنامه دهخدا
شنزر. [ ش َ زَ ] (اِخ ) نام مردی و موضعی است ، یا آن تصحیف شیزر است . (منتهی الارب ).
-
شیزری
لغتنامه دهخدا
شیزری . [ ش َ زَ ] (ص نسبی ) منسوب است به شیزر که شهر و دژ استواری در شام نزدیک حمص است . (از لباب الالباب ).