کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شیری رنگ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شیری رنگ
دیکشنری فارسی به عربی
حليبي
-
واژههای مشابه
-
شيري
دیکشنری عربی به فارسی
شراب شيرين يا تلخ اسپانيولي
-
milk beverage, milk drink
نوشابۀ شیری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] نوعی نوشیدنی که مادۀ اصلی آن شیر است
-
milk stage
مرحلۀ شیری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] یکی از مراحل رسیدن دانۀ غلات که در آن محتویات دانه حالت شیری دارد
-
milky ice
یخ شیری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] نوعی یخِ حاصل از یخزنی هواگرد در حالت بینابینی یخ شفاف و یخ مات که در دمای 4- تا 15- درجۀ سلسیوس تشکیل میشود
-
milk product
فراوردۀ شیری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] ← فراوردۀ لبنی
-
milk crumb
زبرۀ شیری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] فراوردهای از مخلوط دانۀ کاکائو و شیر و شکر
-
deciduous dentition
دندانگان شیری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی-دندانپزشکی] ← دندانهای شیری
-
milk chocolate
شکلات شیری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] نوعی فراوردۀ غذایی که با آمیختن شیرخشک با شکر و شکلات و کرۀ کاکائو تهیه میشود
-
شیری کردن
لغتنامه دهخدا
شیری کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) شیر بودن . دعوی شیری کردن . خود را شیر بیشه قلمداد کردن : مرا دعوی چه باید کرد شیری که آهویی کند بر من دلیری . نظامی .|| دلیری کردن . شجاعت و دلاوری نمودن . (یادداشت مؤلف ) : بکن شیری آنجا که شیری سزد. فردوسی (ازامث...
-
باب شیری
لغتنامه دهخدا
باب شیری . (ص نسبی ) منسوب است به بابشیر. (انساب سمعانی ). || (اِخ ) ابراهیم بن احمدبن علی بابشیری از دانشمندان متوفی بسال 306 هَ . ق . (معجم البلدان ).
-
بی شیری
لغتنامه دهخدا
بی شیری . (حامص مرکب ) شیر نداشتن . فاقد شیر بودن (مادر). || شیر برای تغذیه نداشتن (کودک ).
-
جاده شیری
دیکشنری فارسی به عربی
مجرة
-
Galaxy, Milky Way Galaxy
کهکشان راه شیری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] کهکشانی مارپیچی که خورشید و همۀ ستارههایی که با چشم غیرمسلح دیده میشوند، در آن قرار دارند