کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شیرینی معطر با نعناع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شیرینی معطر با نعناع
دیکشنری فارسی به عربی
نعناع
-
واژههای مشابه
-
شیرینی خوردن ،شیرینی خورون
لهجه و گویش تهرانی
مرحله بعدی خواستگاری برای تعیین مهریه و غیره ،مراسم اولیه نامزدی
-
puff-pastry
شیرینی چندلا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] نوعی نان یا شیرینی که از لایههای متناوب خمیر و مواد پرکنندۀ چرب یا شیرین تشکیل شده است متـ . نان چندلا
-
شیرینی خوردن
فرهنگ فارسی معین
(خُ دَ) (اِمر.) (عا.) زنی را برای مردی نامزد کردن .
-
شیرینی فروشی
فرهنگ فارسی معین
(اِمر.) مغازة قنادی ، دکان فروش شیرینی .
-
شیرینی خوردن
لغتنامه دهخدا
شیرینی خوردن . [ خوَرْ / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) خوردن شیرینی و حلوا. || رسم نامزدی کردن عروسی را برای دامادی . احتفالی برای نامزدی عروسی به دامادی پیش از احتفال عقد نکاح . در مجلس جشنی زنی رانامزد مردی کردن . منعقد ساختن مجلس شیرینی خوران عروس از خویشا...
-
شیرینی پز
لغتنامه دهخدا
شیرینی پز. [ پ َ ] (نف مرکب ) قناد. آنکه شیرینی سازد. حلوایی . شیرینی ساز. شیرینی فروش . (یادداشت مؤلف ). رجوع به شیرینی پزی شود.
-
شیرینی پزی
لغتنامه دهخدا
شیرینی پزی . [ پ َ ] (حامص مرکب ) کار شیرینی پز. قنادی . شیرینی سازی . عمل پختن شیرینی . (یادداشت مؤلف ). || (اِ مرکب ) دکان قناد. دکان قنادی . شیرینی سازی . دکان یا کارخانه ای که درآن شیرینی پزند. دکان شیرینی پز. (یادداشت مؤلف ).
-
شیرینی جوی
لغتنامه دهخدا
شیرینی جوی . (نف مرکب ) شیرینی جوینده . حلوی . (یادداشت مؤلف ): لحوس ؛ شیرینی جوی همچو مگس . لائس ؛ شیرینی جوینده . (منتهی الارب ).
-
شیرینی خوران
لغتنامه دهخدا
شیرینی خوران . [ خوَ / خ ُ ] (اِمص مرکب ) شیرینی خوردن . مجلس جشن و سرور و شادمانی تشکیل دادن و در آن حضار را شیرینی قسمت نمودن . || مراسم نامزدی برپای داشتن عروس و داماد را پیش از آئین نکاح . شیرینی خوردن . (یادداشت مؤلف ) : چو عقد گفتگو بستی دهانش...
-
شیرینی خوری
لغتنامه دهخدا
شیرینی خوری . [ خوَ / خ ُ ] (حامص مرکب ) عمل خوردن شیرینی . || (اِ مرکب ) ظرف خاص از فلز یا بلور یا چینی و غیره برای نهادن شیرینی ها و حلواها. (یادداشت مؤلف ).
-
شیرینی ساز
لغتنامه دهخدا
شیرینی ساز. (نف مرکب ) شیرینی سازنده . آنکه شیرینی سازد. قناد. (فرهنگ فارسی معین ). شیرینی پز. رجوع به شیرینی پز و نیز مترادفات کلمه شود.
-
شیرینی سازی
لغتنامه دهخدا
شیرینی سازی . (حامص مرکب ) عمل و شغل شیرینی ساز. || (اِ مرکب ) دکان شیرینی ساز. (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به شیرینی ساز و شیرینی پزی شود.
-
شیرینی فروش
لغتنامه دهخدا
شیرینی فروش . [ ف ُ ] (نف مرکب ) شیرینی پز. قناد. حلوایی . شیرینی ساز. (یادداشت مؤلف ).