کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شیرینی خوردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
میوه و شیرینی
فرهنگ گنجواژه
وسائل پذیرایی.
-
دکان شیرینی فروشی
واژهنامه آزاد
قنادی.
-
دکان نانوایی یا شیرینی پزی
دیکشنری فارسی به عربی
مخبز
-
نوعی نان شیرینی بشکل قلب
دیکشنری فارسی به عربی
حبيب
-
شیرینی و آجیل و میوه
فرهنگ گنجواژه
خوردنیهای مجالس.
-
یکجور شیرینی مرکب از قند وشیره ومیوه
دیکشنری فارسی به عربی
کاراميل
-
نوعی شیرینی یاکلوچه که گرماگرم باکره میخورند
دیکشنری فارسی به عربی
کعک
-
شیرینی (با خمیر ارد بادام وشکر)
دیکشنری فارسی به عربی
مارزيبان
-
ماده شیرینی که از برگ ومیوه کولا گرفته میشود
دیکشنری فارسی به عربی
کولا
-
اب نبات یا شیرینی که در سر چوب نصب شده وبچه ها انرا میمکند
دیکشنری فارسی به عربی
مصاصة
-
نان شیرینی مرکب از شکر و زرده تخم مرغ و بادام
دیکشنری فارسی به عربی
حلوي
-
جستوجو در متن
-
خوردن
لغتنامه دهخدا
خوردن . [ خوَرْ / خُرْ دَ ] (مص ) از گلو فرودادن و بلعیدن غذا و طعام و جز آن . (ناظم الاطباء). اوباریدن . بلع کردن . اکل . تناول . جاویدن چیزی جامد. (یادداشت مؤلف ). جویدن . خائیدن . (ناظم الاطباء) : تلخی و شیرینیش آمیخته ست کس نخورد نوش و شکر بآپیو...
-
دسر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: dessert] deser میوه یا شیرینیای که پس از غذا خوردن و سیر شدن بخورند.
-
تنقل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tanaqqol ۱. مزه خوردن؛ آجیل خوردن.۲. (اسم) هرگونه آجیل، خشکبار، شیرینی، میوه، و امثال آن.۳. از [قدیمی] جایی به جایی رفتن؛ جابهجا شدن.
-
حلوا خوردن
لغتنامه دهخدا
حلوا خوردن . [ ح َ خوَرْ / خ ُ دَ ] (مص مرکب ) شیرینی خوردن : چه خوش بود دو دلارام دست در گردن بهم نشستن و حلوای آشتی خوردن . سعدی .چو حلوا خورد سرکه از دست شوی نه حلوا خورد سرکه اندوده روی .سعدی .