کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شیرگی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
شیرگی
/širagi/
معنی
معتاد به کشیدن شیرۀ تریاک.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
شیرگی
لغتنامه دهخدا
شیرگی . [ رَ / رِ ] (ص نسبی ، اِ) نوعی خرما در شهداد. (یادداشت مؤلف ). || کسی که به کشیدن شیره ٔ تریاک عادت کرده . (فرهنگ فارسی معین ). شیره ای .
-
شیرگی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] širagi معتاد به کشیدن شیرۀ تریاک.
-
جستوجو در متن
-
باباوچین
لغتنامه دهخدا
باباوچین . [ ] (اِخ ) مادر «شیرگی » پسر منگوقاآن . (حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 57).
-
همشیرگی
لغتنامه دهخدا
همشیرگی . [ هََ رَ /رِ ] (حامص مرکب ) هم شیرگی . همشیر بودن برادر و خواهر یا دو برادر یا دو خواهر از طریق رضاع و شیرخوارگی . || کنایه از سازش و صمیمیت : در دشت و کوه وبیشه به همشیرگی چرندشیرو پلنگ و سرهان ، گور و گوزن و رنگ . سوزنی .من اول شیر بنهادم...
-
هم
لغتنامه دهخدا
هم . [ هََ ] (حرف ربط، ق ) به معنی نیز که به عربی ایضاً گویند. (برهان ). لفظ فارسی است مرادف نیز. صاحب بهار عجم نوشته که فرق در لفظ «نیز» و لفظ «هم » این است که آوردن لفظ «هم » بر معطوف و معطوف علیه هر دو صحیح باشد، چنانکه گویند: هم نماز کردم و هم رو...