کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شیره کسی را کشیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شیره کسی را کشیدن
دیکشنری فارسی به عربی
امتصاص
-
واژههای مشابه
-
شیرة
لغتنامه دهخدا
شیرة. [ ش َ ی َ رَ ] (ع اِ) واحد شیَر. یعنی یک درخت . (ناظم الاطباء).
-
شیرة
لغتنامه دهخدا
شیرة. [ ش َی ْ ی ِ رَ ] (ع ص ) نیکو: قصیدة شیرة؛ قصیده ٔ نیکو. (ناظم الاطباء).
-
شیره به شیره کردن
فرهنگ فارسی معین
(رَ یا رِ. بِ. ~ . کَ دَ) (مص ل .) (عا.) پیاپی زاییدن .
-
ارده شیره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) 'ardešire حلواارده.
-
phloem sap
شیرۀ پرورده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] محلولی غلیظ حاوی قندها و پروتئینها و مواد معدنی که در آوند آبکش جریان دارد
-
xylem sap
شیرۀ خام
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] محلولی رقیق حاوی برخی مواد معدنی و نمکها و مقدار بسیار کمی قند که در آوند چوبی جریان دارد
-
digestive juice
شیرۀ گوارشی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] مخلوط موجود در معده در هنگام گوارش که حاوی مواد درحالگوارش و ترشحات دستگاه گوارش است
-
جبل شیره
لغتنامه دهخدا
جبل شیره . [ ج َ ب َ ل ِ ؟ ] (اِخ ) در ولایت ترکستان در اراضی شامش است و معادن نفت و فیروزه و طلاو روی و آهن در آن کوه بسیار است و در آنجا سنگی ساکن پیدا شود که چون در آتش افکنند سفید گردد و اثوابی که بدان بشویند بغایت پاک و لطیف شود. (از حبیب السیر ...
-
شیره پز
لغتنامه دهخدا
شیره پز. [ رَ / رِ پ َ ] (نف مرکب ) دباس . که شیره پزد. که دوشاب پزد. (یادداشت مؤلف ).
-
شیره پزخانه
لغتنامه دهخدا
شیره پزخانه . [ رَ / رِ پ َ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) جایی که در آن شیره درست کنند. (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به شیره شود.
-
شیره پزی
لغتنامه دهخدا
شیره پزی . [ رَ / رِ پ َ ] (حامص مرکب ) عمل و شغل شیره پز. || (اِمرکب ) دکان و محل پختن شیره . رجوع به شیره پز شود.
-
شیره جین
لغتنامه دهخدا
شیره جین . [ رَ ] (اِخ ) دهی است از بخش مرکزی شهرستان سراب . سکنه ٔ آن 1913تن . آب از قنات . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).
-
شیره خانه
لغتنامه دهخدا
شیره خانه . [ رَ / رِ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) شیرک خانه . شیره کش خانه . (یادداشت مؤلف ). محلی که در آن شیره ٔ تریاک کشند. (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به مترادفات کلمه شود. || شرابخانه ، و این از اهل زبان به تحقیق پیوسته است . (از آنندراج ). میخانه . (...