کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شیره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
شیره
/šire/
معنی
۱. افشره و آبی که از میوه میگیرند.
۲. آب انگور یا توت که آن را میجوشانند تا غلیظ شود.
〈 شیرۀ پرورده: (زیستشناسی) شیرهای که در برگهای گیاه پرورش مییابد و به قسمتهای مختلف گیاه میرود.
〈 شیرۀ تریاک: مادهای که از جوشاندن سوختۀ تریاک درست میکنند.
〈 شیرۀ خام: (زیستشناسی) شیرهای که از ریشۀ گیاه به ساقه و برگها میرود.
〈 شیرۀ معده: (زیستشناسی) مایعی که از غدههای معده ترشح میشود و هضم غذا را آسان میکند.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
آب، جرم، شهد، عصاره، عصیر، مرق
دیکشنری
concentrate, distillate, essence, juice, extract, glucose, syrup, treacle
-
جستوجوی دقیق
-
شیره
واژگان مترادف و متضاد
آب، جرم، شهد، عصاره، عصیر، مرق
-
molasses
شیره
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] 1. شربتی قهوهایرنگ که از کارخانههای قند به دست میآید 2. شربتی شیرین حاصل از تبخیر عصارۀ گیاهان متـ . ملاس
-
شیره
فرهنگ فارسی معین
(رِ)(اِ.)1 - عصاره ، افشره . 2 - مادة مخدری که از جوشاندن و صاف کردن سوخته های تریاک به دست می آورند.
-
شیره
لغتنامه دهخدا
شیره . [ رَ / رِ ] (اِ) عصیر. آنچه به فشردن از میوه یا نباتی برآید. عصاره . (یادداشت مؤلف ). افشرده که به عربی عصاره گویند. (انجمن آرا) (آنندراج ). عصیر میوه جات . (ناظم الاطباء). آب فشرده ٔ میوه . آب میوه .- شیره ٔ روان ؛ به اصطلاح اطبا، شیره ٔ رقی...
-
شیره
لغتنامه دهخدا
شیره .[ رَ ] (اِخ ) نام جزیره ای است . (از ناظم الاطباء).
-
شیره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) šire ۱. افشره و آبی که از میوه میگیرند.۲. آب انگور یا توت که آن را میجوشانند تا غلیظ شود.〈 شیرۀ پرورده: (زیستشناسی) شیرهای که در برگهای گیاه پرورش مییابد و به قسمتهای مختلف گیاه میرود.〈 شیرۀ تریاک: مادهای که از جوشاندن سوختۀ...
-
شیره
دیکشنری فارسی به عربی
دبس , رواسب طينية , سائل , عصير , مقتطف
-
شیره
لهجه و گویش بختیاری
šira شیره انگور و خرما و مانند آن.
-
واژههای مشابه
-
شیرة
لغتنامه دهخدا
شیرة. [ ش َ ی َ رَ ] (ع اِ) واحد شیَر. یعنی یک درخت . (ناظم الاطباء).
-
شیرة
لغتنامه دهخدا
شیرة. [ ش َی ْ ی ِ رَ ] (ع ص ) نیکو: قصیدة شیرة؛ قصیده ٔ نیکو. (ناظم الاطباء).
-
شیره به شیره کردن
فرهنگ فارسی معین
(رَ یا رِ. بِ. ~ . کَ دَ) (مص ل .) (عا.) پیاپی زاییدن .
-
ارده شیره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) 'ardešire حلواارده.
-
phloem sap
شیرۀ پرورده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] محلولی غلیظ حاوی قندها و پروتئینها و مواد معدنی که در آوند آبکش جریان دارد
-
xylem sap
شیرۀ خام
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] محلولی رقیق حاوی برخی مواد معدنی و نمکها و مقدار بسیار کمی قند که در آوند چوبی جریان دارد