کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شیرفروش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شیرفروش
لغتنامه دهخدا
شیرفروش . [ ف ُ ] (نف مرکب ) لبان . فروشنده ٔ شیر. که شیر فروختن پیشه دارد. لبنیاتی . (یادداشت مؤلف ). فامی . (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
شیرفروشی
لغتنامه دهخدا
شیرفروشی . [ ف ُ ] (حامص مرکب ) عمل و شغل شیرفروش . || (اِ مرکب ) دکان شیرفروش . (فرهنگ فارسی معین ).
-
لبان
لغتنامه دهخدا
لبان . [ ل َب ْ با ] (ع ص ) شیرفروش . || خشت زن . (مهذب الاسماء).
-
فامی
لغتنامه دهخدا
فامی . [ می ی ] (ص نسبی ) منسوب به فامه . رجوع به فامة شود. || منسوب به احمد فامی نیشابوری . (سمعانی ). || میوه فروش . (تاریخ بیهقی ). رجوع به فامة شود. || شیرفروش . (منتهی الارب ). ظاهراً درست به نظر نمیآید.
-
کوک
لغتنامه دهخدا
کوک . [ ک ُ ] (اِخ ) شارل پل دو. درام نویس فرانسوی (1794-1871 م .). فرزند یکی از بانکداران هلندی بود که پدرش در جریان انقلاب کبیر فرانسه محکوم به اعدام گردید و کوک و مادرش در سن 15سالگی دریکی از خانه های بانک سکونت یافتند. این خانه بجای آنکه مرکز رفت...
-
شیری
لغتنامه دهخدا
شیری . (حامص ) چگونگی شیر. (یادداشت مؤلف ). || (ص نسبی ) مانند شیر (به معنی لبن ). (از ناظم الاطباء). || به رنگ شیر. سپید کمی مایل به زردی . سپید. (یادداشت مؤلف ).- شیری رنگ ؛ سپیدرنگ . (ناظم الاطباء). || شیرفروش . آنکه شیر فروختن پیشه دارد. لبان ....
-
فروش
لغتنامه دهخدا
فروش . [ف ُ ] (اِمص ) فروختن . (آنندراج ). بجای اسم مصدر در این معنی به کار رود. مقابل خرید. فروخت و مبادله ٔ چیزی به پول نقد. (از ناظم الاطباء). || (نف مرخم ) فروشنده . (آنندراج ). در این معنی مخفف فروشنده است و همواره بصورت ترکیب و مزید مؤخر بکار ...
-
خیال
لغتنامه دهخدا
خیال . [ خ َ ] (ع اِ) پندار. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ) (از اقرب الموارد). وهم . (ناظم الاطباء). ظن . (یادداشت مؤلف ). پندار و گمان . (از آنندراج ) : زنخدانی چون سیم وبر او از شبه خالی دلم برد و مرا کرد ز اندیشه خیالی . فرخی .ا...