کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شیرسوار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
شیرسوار
/širsavār/
معنی
آنکه بر شیر سوار میشود.
〈 شیرسوار فلک: [قدیمی، مجاز] خورشید. Δ در قدیم می پنداشتند که خورشید بر پشت شیری سوار است و در آسمان سیر میکند.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
شیرسوار
لغتنامه دهخدا
شیرسوار. [ س َ ] (اِ مرکب ) آفتاب . (ناظم الاطباء). کنایه از آفتاب ، به اعتبار اینکه برج اسد خانه ٔ اوست . (فرهنگ فارسی معین ).
-
شیرسوار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) širsavār آنکه بر شیر سوار میشود.〈 شیرسوار فلک: [قدیمی، مجاز] خورشید. Δ در قدیم می پنداشتند که خورشید بر پشت شیری سوار است و در آسمان سیر میکند.
-
جستوجو در متن
-
اسدسوار
لغتنامه دهخدا
اسدسوار. [ اَ س َ س َ ] (ص مرکب ) شیرسوار. || صفتی است خورشید را که برج اسد خانه ٔ اوست : خورشید اسدسوار یابم بهرام زحل سنان ببینم .خاقانی .