کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شیردان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
شیردان
/širdān/
معنی
قسمتی از معدۀ گوسفند و سایر حیوانات نشخوارکننده که شیرۀ معده در آن مترشح میشود؛ شکمبۀ بره و بزغاله.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
شیردان
فرهنگ فارسی معین
(اِمر.) شکنبة بره و بزغاله و گوسفند.
-
شیردان
لغتنامه دهخدا
شیردان . (اِ مرکب ) آوند شیر. (ناظم الاطباء). ظرفی چون قوری که در آن شیر کنند و با چای آرند. ظرف برای شیر خوردن .ظرف شیرخوری . شیرخوری . شیردانی . (یادداشت مؤلف ). || شکنبه ٔ بزغاله و گوسپند. (ناظم الاطباء). چیزی است مثل کدو که گوسفند را در بالای شک...
-
شیردان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) širdān قسمتی از معدۀ گوسفند و سایر حیوانات نشخوارکننده که شیرۀ معده در آن مترشح میشود؛ شکمبۀ بره و بزغاله.
-
واژههای مشابه
-
tripe
سیرابیشیردان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] بخشی از آلایش خوراکی که شامل معدۀ چهارقسمتی نشخوارکنندگان است
-
شکم و شیردان
فرهنگ گنجواژه
امعاء.
-
شکمبه و شیردان
فرهنگ گنجواژه
امعاء و احشاء.
-
شیردان و شکنبه
فرهنگ گنجواژه
امعاء چارپایان، احشاء
-
سیراب و شیردان
فرهنگ گنجواژه
شکمبه.
-
جستوجو در متن
-
شیردون
لهجه و گویش بختیاری
širdun شیردان.
-
شیردون
لهجه و گویش تهرانی
شیردان
-
چسته
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] čoste شیردان گوسفند.
-
چسته
لغتنامه دهخدا
چسته . [ چ ُ ت َ / ت ِ ] (اِ) شیردان گوسفند و بز و امثال آنرا گویند. (برهان ). شیردان بز و گوسفند و غیره باشد. (جهانگیری ). شیردان گوسپندان و غیره ، و آن معده ٔ اولین است از هر دو معده ٔ حیوانات سبزه خوار. (آنندراج ). شیردان گوسپند و بز و جز آن (ناظم...
-
انفحه
واژهنامه آزاد
اِنفَحَه؛ پنیرمایه، شیردان.