کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شیردارکلا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شیردارکلا
لغتنامه دهخدا
شیردارکلا. [ ک َ ] (اِخ ) دهی است از بخش مرکزی شهرستان قائم شهر. آب آن از رود بابل . راه آن اتومبیلرو. سکنه ٔ آن 1020 تن . صنایع دستی ، بافتن پارچه های ابریشمی و نخی . گله داران تابستان به ییلاق سوادکوه و بندپی می روند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)...
-
جستوجو در متن
-
بابل کنار
لغتنامه دهخدا
بابل کنار. [ ب ُ ک ِ ] (اِخ ) از بلوکات ناحیه ٔ بارفروش ، دارای پانزده قریه . مساحت آن یک فرسنگ در یک فرسنگ ، مرکز آن درازکلا، حد شمالی آن بلوک گنج افروز و حد شرقی آن بلوک شیرگاه و حد جنوبی آن بلوک لفور و حد غربی آن بلوک بندپی باشد. رجوع به سفرنامه ٔ...
-
کلا
لغتنامه دهخدا
کلا. [ ک َ ] (پسوند) به پارسی و تبری ، قریه و دیه و محله را نیز گویند. (انجمن آرا) (آنندراج ). در بعض اسامی امکنه ٔ گیلان و مازندران این کلمه به آخر می پیوندد، و شاید در اصل قلعه ٔعربی همین کلمه باشد. مزید مؤخر امکنه چنانکه در: آرد کلا، آزادکلا، اثر...