کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شیرخان سوری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شیرخان سوری
لغتنامه دهخدا
شیرخان سوری . [ ن ِ ] (اِخ ) مردی از طایفه ٔ افغانان آریایی نژاد ساکن بین سند و پنجاب که در آغاز دوران صفویه به هندوستان حمله کرد وحکومتی ناپایدار تشکیل داد. (از سبک شناسی ج 3 ص 310). رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 624 و 626 شود.
-
واژههای مشابه
-
تپه شیرخان
لغتنامه دهخدا
تپه شیرخان . [ ت َپ ْ پ َ ] (اِخ ) دهی از دهستان آبسرده است که در بخش چقلوندی شهرستان خرم آباد و بیست و یک هزارگزی شمال خاوری چقلوندی کنار باختری راه فرعی چقلوندی به بروجرد واقع است دامنه ای سردسیر است و 180 تن سکنه دارد. آب آن از سراب میربیگ و محصول...
-
قلعه ٔ شیرخان
لغتنامه دهخدا
قلعه ٔ شیرخان . [ ق َ ع َ ی ِ ](اِخ ) ده کوچکی است از بخش مرکزی شهرستان ساوه . سکنه ٔ آن 53 تن است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
-
چشمه شیرخان
لغتنامه دهخدا
چشمه شیرخان . [ چ َ م َ ] (اِخ ) مؤلف فارسنامه نویسد: «از بلوک ارسنجان نزدیک قریه ٔ خیریز برخاسته است ». (از فارسنامه ٔ ناصری ج 2 ص 320).
-
ده آزاد شیرخان
لغتنامه دهخدا
ده آزاد شیرخان . [ دِه ْ ] (اِخ ) دهی است از بخش میان کنگی شهرستان زابل در ده هزارگزی جنوب باختری ده دوست محمد نزدیک مرز افغانستان . سکنه ٔ آن 150 تن می باشد. آب آن از رودخانه ٔ هیرمند است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).