کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شیدرنگ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شیدرنگ
لغتنامه دهخدا
شیدرنگ . [ رَ] (اِخ ) نام پهلوانی در نهایت فضل و دانش ، و او طبعرا واجب الوجود میداند چه هیچ چیز خالی از او نیست . (برهان ). شیدرنگ بود از ایران و در نبرد سردسر بخش رزم آرایان با مردی دانش گرد آورده بود از آزار خلایق برکران ، در اواسط حکومت ضحاک (؟) ...
-
جستوجو در متن
-
شیدرنگی
لغتنامه دهخدا
شیدرنگی . [ رَ ] (ص نسبی ) منسوب به شیدرنگ و از پیروان او. رجوع به شیدرنگ شود.
-
شیدرنگیان
لغتنامه دهخدا
شیدرنگیان . [ رَ ] (اِخ ) فرقه ٔ پیرو شیدرنگ . رجوع به شیدرنگ شود.