کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شیخ و واعظ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
شیخ عطار
لغتنامه دهخدا
شیخ عطار. [ ش َ خ ِ ع َطْ طا ] (اِخ ) لقب فریدالدین ابوحامد محمدبن ابی بکر ابراهیم بن اسحاق عطار نیشابوری . رجوع به عطار شود.
-
شیخ علیخان
لغتنامه دهخدا
شیخ علیخان . [ ش َ ع َ ] (اِخ ) زند. سردار رشیدکریمخان (نیمه ٔ دوم قرن 12 هجری ) که در جنگهای متعدّد ایام سلطنت کریمخان شرکت داشت ولی ، خان زند به سعایت ساعیان او را نابینا کرد. (فرهنگ فارسی معین ).
-
شیخ عمیرة
لغتنامه دهخدا
شیخ عمیرة. [ ش َ ع ُ م َ رَ ] (اِخ ) رجوع به احمد براسی شود.
-
شیخ فارس
لغتنامه دهخدا
شیخ فارس . [ ش َ رِ ](اِخ ) او راست : الرسالة المقنعة. (از کشف الظنون ).
-
شیخ قلیوبی
لغتنامه دهخدا
شیخ قلیوبی . [ ش َ ق َل ْ ] (اِخ ) او راست : مجموع المحبین شامل فروع غریبه بمذهب شافعی . (از کشف الظنون ).
-
شیخ کبیر
لغتنامه دهخدا
شیخ کبیر. [ ش َ خ ِ ک َ ] (اِخ ) (قبرستان ...) نام قبرستانی بشیراز. (یادداشت مؤلف ).
-
شیخ کبیر
لغتنامه دهخدا
شیخ کبیر. [ ش َ خ ِ ک َ ] (اِخ ) لقبی است روزبهان مصری را. (از فرهنگ فارسی معین ). رجوع به روزبهان شود.
-
شیخ کرنا
لغتنامه دهخدا
شیخ کرنا. [ ش َ ک َ ] (اِخ ) یکی از دلقکهای عهد ناصرالدین شاه . فوت 1331 هَ . ق . (از فرهنگ فارسی معین ).
-
شیخ کلینی
لغتنامه دهخدا
شیخ کلینی . [ ش َ خ ِ ک ُ ل َ ] (اِخ ) لقب شیخ ابوجعفر محمدبن یعقوب کلینی رازی است . رجوع به ابوجعفر محمدبن یعقوب ... شود.
-
شیخ لقمان
لغتنامه دهخدا
شیخ لقمان . [ ش َ ل ُ ] (اِخ ) رجوع به لقمان (شیخ ...) شود.
-
شیخ لقمان
لغتنامه دهخدا
شیخ لقمان . [ش َ ل ُ ] (اِخ ) رجوع به لقمان پرنده (شیخ ...) شود.
-
شیخ محمود
لغتنامه دهخدا
شیخ محمود. [ ش َ م َ ] (اِخ ) رجوع به شبستری (محمود) شود.
-
شیخ محمود
لغتنامه دهخدا
شیخ محمود. [ ش َ م َ ] (اِخ ) رجوع به محمد عبده شود.
-
شیخ مرتضی
لغتنامه دهخدا
شیخ مرتضی . [ ش َ م ُ ت َ ضا ] (اِخ ) شیخ انصاری . رجوع به انصاری ، شیخ مرتضی بن محمدامیر شوشتری شود.
-
شیخ مقتول
لغتنامه دهخدا
شیخ مقتول . [ ش َ خ ِ م َ ] (اِخ ) لقبی است سهروردی یحیی بن حبش را. رجوع به سهروردی ... شود.