کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شیبسُری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
شیب
لغتنامه دهخدا
شیب . [ ش َ / ش ِ ] (از ع ، اِ) موی . (منتهی الارب ). || شیب شائب ؛ مبالغه است ، مانند لیل لائل . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). سپیدی موی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). بیاض الشَّعر. (بحر الجواهر).- تغییر شیب ؛ خضاب کردن . (یا...
-
شیب
لغتنامه دهخدا
شیب . [ ش ُ ی ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ أشیب . (منتهی الارب ). رجوع به اشیب شود.
-
شیب
لغتنامه دهخدا
شیب . [ ش ُی ْ ی َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ اشیب . (از اقرب الموارد). رجوع به اشیب شود.
-
شیب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: شَیب] [قدیمی] šeyb سفید شدن موی سر؛ سپیدی موی؛ پیری.
-
شیب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] šeyb تازیانه.
-
شیب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹شیو› šib سرازیری.
-
شیب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹شیب، تیب› [قدیمی] šib ۱. شیفته؛ آشفته؛ سرگشته۲. (اسم مصدر) شکنجه.〈 شیب و تیب: پریشانی و آشفتگی: ◻︎ شیب تو با فراز و فراز تو با نشیب / فرزند آدمی به تو اندر به شیب و تیب (رودکی: ۴۹۳).
-
شیب
دیکشنری فارسی به عربی
انخفاض , خليع , معلق , منحدر , ميل
-
کج سری
لغتنامه دهخدا
کج سری . [ ک َ س َ ] (حامص مرکب ) حالت کج سر. سوء سلوک . بدسری . بدرفتاری . (یادداشت مؤلف ): بنای کج سری را با شوهر خود گذاشت . (از یادداشت مؤلف ).
-
گلک سری
لغتنامه دهخدا
گلک سری . [ گ ُ ل َ س َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ شهرستان سراوان واقع در 6000گزی جنوب خاوری سراوان ، کنار راه شوسه ٔ سراوان به کوهک و 65000گزی باختر بندرعباس ، سر راه فرعی خمیر به بندرعباس . هوای آن گرم و دارای 120 تن سکنه است . آب آن از قنات...
-
کلاته سری
لغتنامه دهخدا
کلاته سری . [ ک َ ت ِ س َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان نیم بلوک بخش قاین شهرستان بیرجند. محلی کوهستانی و معتدل است و سکنه 441 تن . آب آنجا از قنات ، محصول آن غلات ، زعفران ، و شغل مردم زراعت و مالداری است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
کلان سری
لغتنامه دهخدا
کلان سری . [ ک َ س َ ] (حامص مرکب ) بزرگ سر بودن . گنده بودن سر : باوی است از کلان سری همسرخر دجالک درازرکاب .سوزنی .
-
acrocephalia, oxycephaly
مخروطسری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[دامپزشکی - پاتوبیولوژی] حالت قلهدار بودن نوک سر
-
ice skating, skating 2
یخسُری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] حرکت بر روی یخ با استفاده از یخسُره
-
سبک سری
لغتنامه دهخدا
سبک سری . [ س َ ب ُ س َ ](حامص مرکب ) حماقت و فرومایگی . (غیاث ) (آنندراج ).