کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شگفت ماندن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شگفت ماندن
لغتنامه دهخدا
شگفت ماندن . [ ش ِ گ ِ / گ ُ دَ ] (مص مرکب )تعجب کردن . حیران ماندن . در شگفت ماندن . متعجب شدن .سخت دچار شگفتی گشتن . (یادداشت مؤلف ) : بگفت این و خود ساز دیگر گرفت نگه کن کنون تا بمانی شگفت . فردوسی .یکی را ز بن دور کرده دو کفت از آن خستگان ماند ن...
-
واژههای مشابه
-
strange hadron
هادرون شگفت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] هادرونی که شامل یک کوارک شگفت باشد و بقیۀ کوارکهای آن از نوع بالا یا پایین باشند
-
strange quark
کوارک شگفت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] ذرهای بنیادی که همواره با کوارک بالا و کوارک پایین، اساس مدل کوارک اولیۀ هادرونها را تشکیل میدهد
-
rete mirabile
تورینۀ شگفت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقیانوسشناسی، جانورشناسی] شبکۀ پیچیدهای از مویرگهای خونی ماهیان که جریان خون در آن ممکن است خلاف جریان عمومی خون در بدن باشد
-
strange attractor
ربایندۀ شگفت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] ربایندهای که در آن آشوب رخ دهد
-
strange particle
ذرۀ شگفت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] هادرونی که عدد شگفتی آن صفر نیست
-
دره شگفت
لغتنامه دهخدا
دره شگفت . [ دَرْ رَ ش ِ گ ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان عربخانه بخش شوسف شهرستان بیرجند. واقع در 58هزارگزی شمال باختری شوسف و7هزارگزی جنوب خاوری هشتوکان ، با 450 تن سکنه . آب آن از قنات و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
شگفت آمدن
لغتنامه دهخدا
شگفت آمدن . [ ش ِ گ ِ / گ ُ م َ دَ ] (مص مرکب ) عجیب آمدن . عجیب و غریب نمودن . شگفت انگیز بنظررسیدن . تعجب آور دیدن . (یادداشت مؤلف ). عارض شدن حالت شگفتی بر کسی . تعجب عارض شدن بر کسی : سپهبد به گفتار او بنگریدشگفت آمدش کاین سخنها شنید. فردوسی .بس...
-
شگفت داشتن
لغتنامه دهخدا
شگفت داشتن . [ ش ِ گ ِ ت َ ] (مص مرکب ) تعجب و حیرت داشتن . (آنندراج ). ازهاف . (منتهی الارب ). تعجب . (دهار).غرو. (دهار) (تاج المصادر بیهقی ). عجب . (دهار) (تاج المصادر بیهقی ). تعجب کردن . عجب داشتن : مدارید کردار زو بس شگفت که روشن دلش زنگ آهن گرف...
-
شگفت آور
لغتنامه دهخدا
شگفت آور. [ ش ِ گ ِ وَ ] (نف مرکب ) تعجب آور. شگفت انگیز. (یادداشت مؤلف ).طِم ّ. (منتهی الارب ): ذیمری ؛ مرد زیرک تیز خاطر شگفت آور. (یادداشت مؤلف ). رجوع به مترادفات کلمه شود.
-
شگفت انگیز
لغتنامه دهخدا
شگفت انگیز. [ ش ِ گ ِ اَ ] (نف مرکب ) شگفت انگیزنده . تعجب آور. شگفت آور. (یادداشت مؤلف ): غیرطبیعی و شگفت انگیز بنظر می آمد. (سایه روشن صادق هدایت ص 12). رجوع به مترادفات کلمه شود.
-
شگفت جاموش
لغتنامه دهخدا
شگفت جاموش . [ ش ِ گ ِ ] (اِخ ) دهی است از بخش ایذه ٔ شهرستان اهواز. سکنه ٔ آن 112 تن .آب آن از چاه . محصول عمده غلات . صنایع دستی زنان آنجا کرباس بافی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
-
شگفت سلمان
لغتنامه دهخدا
شگفت سلمان . [ ش ِ گ ِ س َ] (اِخ ) دهی از بخش ایذه ٔ شهرستان اهواز. سکنه ٔ آن 130 تن . محصول عمده غلات . آب آن از چاه و قنات . راه آن اتومبیل رو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
-
شگفت گاو
لغتنامه دهخدا
شگفت گاو. [ ش ِ گ ِ ] (اِخ ) دهی است از بخش ایذه ٔ شهرستان اهواز. سکنه ٔ آن 160 تن . محصول عمده ٔ آنجا غلات . صنایع دستی زنان گیوه بافی و آب آنجا از چشمه و قنات است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).