کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شگفتن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
شگفتن
/šegoftan/
معنی
= شکفتن
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
شگفتن
فرهنگ فارسی معین
(ش گِ تَ) (مص .) شکیبیدن .
-
شگفتن
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (مص ل .) تعجب کردن .
-
شگفتن
لغتنامه دهخدا
شگفتن . [ ش ِ گ ِ ت َ ] (مص ) صبر و تحمل داشتن . صبر کردن . (ناظم الاطباء). شکیبایی داشتن : همچو آتش گرم شد در کار اویک نفس نشگفت از دیدار او. عطار.گویند شخصی از عرب کنیزکی داشت و هیچ از او نمی شگفت . (فتوت نامه ). || حیران شدن . || متعجب بودن . (ناظ...
-
شگفتن
لغتنامه دهخدا
شگفتن . [ ش ِ گ ُ ت َ ] (مص ) واشدن . شکفتن . || شکوفه شدن . (ناظم الاطباء). خندیدن گل . واشدن غنچه ٔ گل و خندان شدن . (آنندراج ). || خندان و متبسم گشتن . شکفتن . (یادداشت مؤلف ). || دمیدن . (ناظم الاطباء). || به مجاز، جوش زدن . (آنندراج ). در تمام ...
-
شگفتن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [قدیمی] šegoftan = شکفتن
-
جستوجو در متن
-
شگفتانیدن
لغتنامه دهخدا
شگفتانیدن . [ ش ِ گ ُ / گ ِ دَ ] (مص ) شگفتن کنانیدن . (ناظم الاطباء). به شگفتن داشتن .
-
اشگفیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) ‹اشکفیدن› [قدیمی] 'ešgofidan ۱. شگفتن؛ شکفتن؛ شگفته شدن؛ از هم باز شدن۲. باز شدن غنچۀ گل یا شکوفۀ درخت.
-
خنده ٔ گل
لغتنامه دهخدا
خنده ٔ گل . [ خ َ دَ/ دِ ی ِ گ ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) شگفتن گل . بازشدن گل . (از آنندراج ) .
-
شکفتن
لغتنامه دهخدا
شکفتن . [ ش ِ ک ِ ت َ ] (مص ) نگریستن با تعجب . || شگفت نمودن . متعجب شدن . حیران شدن . شگفتن . (ناظم الاطباء). تعجب نمودن . (برهان ). || آشفته گردیدن . (ناظم الاطباء).
-
اشگفت
لغتنامه دهخدا
اشگفت . [ اِ گ ُ ] (مص مرخم ، اِمص ) شکفتن گل . (برهان ) (آنندراج ). شکفته شده . (ناظم الاطباء). از شِگُفتَن باز شدن گل . (شعوری ). شکفتگی گل . (هفت قلزم ). و رجوع به اِشکُفت و شکفتن و اشکفتن شود.
-
شکفت
لغتنامه دهخدا
شکفت . [ ش ِ ک ِ ] (مص مرخم ، اِمص ) اسم از شکفتن . تعجب . عجب . شگفت . حیرت . (ناظم الاطباء).عجب . تعجب . (از برهان ). تعجب . (غیاث ). و صاحب غیاث اللغات افزاید که : «در سراج نوشته که شکفت به کسرتین و کاف عربی بمعنی تعجب و به ضمتین بمعنی واشدن گل وب...
-
بهشتی
لغتنامه دهخدا
بهشتی . [ ب ِ هَِ ] (اِخ ) مولانا بهشتی . از ولایت حصار است . و جهت تحصیل علوم به هری آمد، و طبعی خوب داشت و خلق و خلقی مرغوب ، و بالجمله بهشتی خلقتی بود. این مطلع از او است :هنگام عیدو موسم گلها شگفتن است ساقی بیار باده چه حاجت به گفتن است (مجالس ال...
-
خندیدن
لغتنامه دهخدا
خندیدن . [ خ َ دی دَ ] (مص ) خنده کردن . ضحک . تبهلل . ابتسام . (یادداشت بخطمؤلف ). استضحاک . (تاج المصادر بیهقی ) : بخندید و گفت ای یل اسفندیار. فردوسی .بخندید خسرو ز گفتار زن بدو گفت کای شوخ لشکرشکن . فردوسی .بتو دادم آن شهر و آن روستاتو بفرست اکن...